صبر کنید...
درود بر دوستان.
ما یه روز از هیچ به وجود اومدیم و یه روز هم باید بار سفر ببندیم پس بهتره زندگی رو سخت نگیریم و باهاش جاری باشیم.
یه صف مورچه در نظر بگیرید
فرض کنید یه دفعه یه پا وسط اون صف می زارید و چند تا رو له می کنید بعدش به حرکت بقیه مورچه ها توجه کنید .هر کدام به مورچه های له شده میرسن یه مکث میکنن و رد میشن و به زنده بودنشان ادامه میدهند و مدتی که گذشت و شیره اون مورچه های فوت شده خشک شد ،بقیه مورچه ها اونا رو میبرن برای خوردن
ودر اصل با این شیوه زندگی میکنن.
اما ما آدمها چطور؟
وقتی که عزیزی رو از دست میدیم با این وجودی که میدونیم کاری از دستمان برنمیاد زندگی رو به خودمون و اطرافیانمون سخت میکنیم و یه فکر ایستا وارد ذهنمون میکنم و خودمون رو از رشد باز میداریم .بقیه فامیل هم که دمشون گرم فکر میکنن ضیافتی شده و میان هفته به هفته می افتن روی دست اون کسی که یه عزیزی رو از دست داده.
دوستان گل من، بعضی اوقات باید زندگی رو ساده گرفت و درگیر خیلی از چیزها نشد .
اگه به زندگی مورچه ها توجه کنیم میتونیم ایده های خوبی برای زندگی خودمون یاد بگیریم .
وقتی عزیزی از بینمون میره باید نگاه به خاطراتی که باهاش داشتیم بندازیم و خوبیهاش رو ادامه بدیم فقط همین .
نه اینکه هر روز سفره بندازی یه مشت آدم به ظاهر هم درد بیان بخورن و بپاشن و برن.
بابت مطالعه سپاسگزارم🌹
دنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
من سجاد رجبی هستم . کسی که دوست داره دنیا رو زیبا ببینه .چیزی واسه خودش نمیخواد چون میدونه توی این دنیا مهمونه و باید یه روزی بار سفر ببنده . خدا رو می شناسم چون توی وجودم حسش میکنم . با خودم قرار گذاشتم کاری که دنیا رو زیبا تر نکنه انجام ندم ، حتی اگه جاه و مقامی داشته باشه .