صبر کنید...
درود بر دوستان .
مشغول نوشتن مقاله بودم که پسر 6 ساله ام اومد گفت بابا مامان میگه داری چی کار میکنی ؟
گفتم دارم مقاله میذارم تو سایت و رفتش تا پیام رو به مادرش برسونه.
بعد از چند دقیقه دیدم همه دارن میخندن .
تا آقا سپهر رفته به جای اینکه بگه
بابا داره مقاله میذاره توسایت
گفته؛
بابا داره ملاقه میذاره توماست و همگی کلی خندیدیم.
امیدوارم این شادی ها نسیب شما هم بشه.😊
#بیشتر از یک نفر #سجادرجبی #مقالهدنبال کننده
دنبال شونده
ماجرا
سجادرجبی نویسنده کتاب داناترازدیروز هستم کسی که دوست داره دنیا رو زیبا ببینه .چیزی واسه خودش نمیخواد چون میدونه توی این دنیا مهمونه و باید یه روزی بار سفر ببنده . خدا رو می شناسم چون توی وجودم حسش میکنم . با خودم قرار گذاشتم کاری که دنیا رو زیبا تر نکنه انجام ندم ، حتی اگه جاه و مقامی داشته باشه .