میخواهیم در این یادداشت، یکی از خطرناکترین رفتارهای افراد جامعه را بررسی کنیم. به نظر شما این رفتار چیست؟
اجازه بدهید توضیح بدهیم!
خانم کارل درک، استاد دانشگاه هاروارد در کتابی تحت عنوان «طرز فکر» یا طرز فکر سازنده در مورد اینکه افراد چه دیدگاههایی دارند صحبت میکند.
همچنین تحقیق جالبی در این مورد انجامشده است. بک گروه 40 نفره را در نظر بگیرید. در گروه اول یعنی روی نیمی از شرکتکنندگان 5 تست اجرایی شد. دو تست از این 5 تست عبارتاند از:
تست اول: طرز فکر
تست دوم: چهار سرمایه روانشناختی
سرمایههای روانشناختی مطابق با تعریف روانشناسی مثبت نگر عبارتاند از:
1- امید:
یعنی آینده را چگونه میبینیم. امید به زندگی جهت میدهد و باعث روشن شدن آینده برای ما میشود.
2- خوشبینی:
خوشبینی تا حدودی شبیه به امید است و به معنی مثبت نگاه کردن به پدیدههای زندگی و هر چیزی که در اطرافمان وجود دارد، است.
3- تابآوری:
تابآوری یعنی وقتی اتفاق بدی میافتد چگونه میتوانیم دست روی زانوها گذاشته و مجدداً برخیزیم. چگونه با بحرانها مبارزه کنیم و آنها را مدیریت کنیم. چگونه در برابر سختیها و فراز و نشیبهای زندگی، کمر خم نکنیم و آنها را از پیش رو برداریم. این سختیها میتواند به انواع و اقسام شکلها باشد. از دست دادن عزیزان، از دست دادن فرصت شغلی، روابط بد خانوادگی و غیره!
4- خود کارآمدی:
خودکارآمدی تعریف جدیدی از اعتمادبهنفس است و به معنای بهره بردن از خود با منتهای اثربخشی و کارآمدی است.
در مرحله بعد بین این 40 نفر قرعهکشی شد و 20 نفر از آنها هر هفته به مدت 5 هفته 3 ساعت به کلاس میآمدند و روی طرز فکر آنها کار میشد. نتیجه این شد که به طرز شگفتآوری زندگی آنان جهت گرفت، اثربخشیشان بیشتر شد و کارایی آنها به طرز معناداری چند برابر شد!
اما طرز فکر به چه معناست؟
طرز فکر یعنی من نسبت به توانایی تغییر خودم و ذهنم چه دیدگاهی دارم! مثلاً اینکه بگوییم باهوش هستیم یا خیر، حاضرجواب هستیم یا نیستم و از این قبیل سؤالات.
اما نکته مهم در اینجا این است که اگر فکر کنیم هیچکدام از رفتارهای اشتباهمان را نمیتوانیم تغییر دهیم، رشدمان متوقف میشود و اینجاست که فرق افراد موفق و شکستخورده مشخص میشود. اینجا دو دیدگاه ممکن است نمایان شود:
دیدگاه اول: گروهی که میگویند من یاد میگیرم. من میتوانم در هر سنی که باشم چیزهای تازه یاد بگیرم.
دیدگاه دوم: گروهی که میگویند من دیگر نمیتوانم. از من گذشته و دیگر نمیتوانم مهارت جدیدی یاد بگیرم یا رفتارهایم را تغییر بدهم.
ذکر این نکته ضروری است که گرفتن تست هوش پایه و اساس صحیحی ندارد. تست هوش اشتباه است. باید اعتراض کرد به اینکه نمیشود هوش را تغییر داد. آلفرد بینه کسی که خودش آزمون هوش را طراحی کرده میگوید میشود همهچیز را تغییر داد!!! تست هوشی که با روشهای قدیمی گرفته میشود، در بسیاری از نقاط جهان نهتنها منسوخ، که ممنوع شده است!
دو بحث جدید به دیدگاههای راجع به طرز فکر اضافهشده است:
1- اپی ژنتیک:
مطابق این موضوع، درصورتیکه شما رفتارتان را عوض کنید، ژنها هم میتوانند تغییر کنند. ژنهای ما در محیطهای مختلف رفتار متفاوتی دارند. در سال 1950 تحقیقی انجام شد و مشاهده شد ژاپنیهایی که در آمریکا زندگی میکنند، قدشان از میانگین سن ژاپنیها معمولاً 13 سانتیمتر بلندتر است. بنابراین ژنتیک هم میتواند نسبت به محیط متفاوت، رفتارهای مختلفی از خود نشان دهد. پس اگر محیط فکری را عوض کنیم و محیط فکری بهتری درست کنیم، حتماً میتوانیم نتیجه آن را ببینیم.
2- تحقیقات نوروپلاستیسیتی:
شما میتوانید مسیرهای عصبی جدیدی بسازید و استعدادهای نهفته را شکوفا کنید. مثلاً من سخنرانی بلد نیستم. یاد میگیرم. ریاضی. آشپزی، رانندگی و غیره هم مثالهایی در این زمینه است
در اینجا دو مدل فکری وجود دارد:
طرز فکر رشد: یعنی من میتوانم اگر درست تلاش کنم. من رشد خواهم کرد و اگر مطابق برنامهای هدفمند و پویا جلو بروم، هیچ مانعی برای موفقیت من مشکلساز نخواهد شد.
طرز فکر ثابت: همینم که هستم! وقتی با خود اینگونه سخن بگوییم، رشد ما متوقف میشود. این طرز فکر یکی از بدترین نوع طرز فکری است که هرکسی میتواند داشته باشد. در این شرایط به هیچ کار مثبتی دست نمیزنیم و تلاش نمیکنیم. این نوع طرز تفکر میتواند شامل. تربیت فرزند، کسبوکار، تحصیلات، ازدواج و غیره شود!وقتی شما با خود بگوئید من خجالتیام و یا نمیتوانم فلان کار را انجام بدهم پرونده رشد خود را میبندید! مثلاً کسی که میگوید فلان شخص دست به هرچه بزند طلا میشود و من دست به هرچه بزنم نابود! اینها موانع موفقیت هستند.
ممکن است اشخاص هردوی این رفتارها و وطرز تفکر را داشته باشد! مثلاً بیزینس منی که در روابط خانوادگی با مسائلی روبروست و فکر میکند درست نمیشود.
سخن آخر:
نتیجه این تست این شد که وقتی این افراد طرز فکر صحیح را بهصورت عمیق و بومی یاد میگیرند، هرچهارجنبه زندگیشان به طرز معناداری تغییر کرد. البته این به معنای امید و خوشبینی احمقانه نیست. بلکه با دیده مثبت نگر به زندگی نگاه میکند و اعتقاد دارد هر کاری که بخواهیم و ازنظر ما نشدنی باشد را میتوان انجام داد! انسانهای ضعیف و کسانی که تابآوری پایینی دارند، سرمایههای روانشناختی پایینی دارند و باید روی خودکار کنند و آموزش ببینند. بهتر است این سؤال را همیشه از خود بپرسید که: من الان طرز فکرم نسبت به این قضیه چیه! کسانی که طرز فکر ثابتی دارند، از آموزش فراریاند و آموزش را به چشم هزینههای اضافه میبینند!