گزارش جلسه 7 و 8 دوره مدرسه استادی 2
شروع دوم دوره بلند مدت مدرسه استادی که جلسات هفتم و هشتم آن در تاریخ 8 و 9 مهر ماه در تهران با حضور 200 نفر برگزار شد و در این گزارش قصد داریم مروری کلی بر مطالب و حاشیههای جلسات این دوره داشته باشیم.
همانطور که قبلاً گفته شد از این پس قصد داریم که گزارشهای کارگاهها و سمینارها را به سبکی جدید ارائه کنیم و آن هم استفاده از خود شرکت کنندگان برای نگارش متن گزارش است. در حال حاضر آنچه میخوانید مروری بر مطالب جلسات 7 و 8 دوره مدرسه استادی 2 به قلم تعدادی از شرکت کنندگان این دوره است.
به خاطر نمیآورم هیچ کدام از دورهها و یا کلاسهای استاد بهرامپور حتی یک دقیقه دیرتر از ساعت مقرر شروع شده باشد!
با این اوصاف گفتن ندارد که شروع جلسه هفتم و هشتم مدرسه استادی 2 هم طبیعتا سر ساعت 9 صبح شروع شد.
طبق روال همیشگی جلسههای مدرسه استادی، کلاس با ورزش شروع میشود.
شادی و انرژی دوستان از تصویرهای شادمانشان به خوبی پیدا است و تصویر زیر گویاتر از هر بیانی است 🙂
جلسه مثل همیشه بسیار عالی برگزار شد و استاد بهرام پور گفتند دراین مسیراتفاقات زیادی پیش میاد که استاد نباید کنترل خودش را از دست بدهد! پس استاد باید با نشاط باشد و کنترل احساسات خودش را داشته باشد.
حالا با این صحبت ها همه پرانرژی هستیم تا جلسه رو شروع کنیم…
یک فیلم پخش شد که در آن نشان میداد که فضا نوردان چه کارهایی میتوانند در فضا انجام دهند بسیار باحال به نظر میرسید ولی نکتهای که در فیلم دیده نمیشد، آزمایشات و تمرینهای سخت قبل از فضا نورد شدن بود.
مهم نیست که چرا و چقدر دوست داریم به هدف برسیم مهم این است که آیا ما میخواهیم بهای رسیدن به رویاهایمان را پرداخت کنیم.
و حالا تمرین تنفسی همیشگی ما…
دستا در وضعیت!
یکی از بهترین بخشهای دوره استادی حضور مهمانهایی است که با تجربههای ناب و بینظیرشان سمت و سوی ذهن ما را تغییر میدهند و حتی گاهی کل نظام فکری ما را به هم میریزند
ایشان آقای آرش سروری از برنامه کلید هستند که برای ضبط برنامه مستند کلید از زندگی استاد بهرام پور آمده بودند که خودشون هم چند سال مجری و تهیه کننده برنامه های تلویزیون بودند و جزو افراد موفق در حوزه کاری خودشان هستند.
ایشان از تجربیات خودشان که با مستند سازی زندگی افراد موفق داشتند را بیان کردند و نکات مشترک آنان را داشتن هدف بزرگ و انگیزه می دانستند، که تلاش کردند تا در آن مسیر هدف قرار گیرند و موفق شوند.
به اسلاید نگاه کنید!
یک میمون رو می بینید که داره فکرمی کنه و به قول استاد سخت ترین کاردنیا فکر کردن است و مغز ما دوست ندارد که فکر کند چون انرژی زیاد مصرف می کند و دراین مواقع ما کاردیگری انجام می دهیم…
یکی از مهمترین مطالب این جلسه موضوع حل مساله و اهمیت توانایی یک استاد در آن بود.
بهعنوان یک استاد باید بتوانیم مسائل خود و دانشجویانمان را حل کنیم وگرنه کسی به حرفمان گوش نمیدهد!
اگر بخواهیم بهجایی برسیم که هیجانانگیز باشد مثل زندگی در فضا، باید بهایش را بپردازیم.
اگر کسی در دنیا توانسته مشکل را حل کند پس ما هم میتوانیم!
بحث مهمی که شاید همه با آن درگیر هستیم بحث حل مساله است، این که چرا ما این توانایی را نداریم و چگونه میتوانیم آن را در خودمان به وجود بیاوریم.
اصلا مساله مگه باید حل می شد؟!
مهارتی که در اصل باید در مدرسهها یاد میگرفتیم! اما متاسفانه در برنامهریزیهای آموزشی دوره ما و حتی برنامههای آموزشی امروز جای آموزش این مهارت به شدت خالی است…
برای اینکه مسائل را به خوبی حل نماییم 5 گام اصلی وجود دارد:
- فهم مسأله
- انتخاب روش حل
- اجرای روش
- بازخورد
- اطمینان از عدم تکرار
برای حل مسائل باید در ادبیاتمان تغییراتی را ایجاد کنیم، یکی از آن ها این است که مسئله را قبول کنیم که قابل حل است و از واژه "چگونه" به جای "چرا" و از واژه "اما" به جای "و" استفاده نماییم.
برای پیشرفت و موفقیت باید با مسائل برخورد کنیم و با تفکر و راه کارهای حل مسئله، مسائل را به راحتی حل کرده و راه را برای خودمان هموار کنیم.
یک نکته جالب این است که متاسفانه بعضی از مسائل را ما مسئله نمی دانیم که بخواهیم صورت مسئله را پاک کنیم و یا بخواهیم آن را حل کنیم!
مثل دیر رسیدن به سر کلاس و یا کندی اینترنت که برای بعضی ها خیلی عادی شده است…
باید با ذهنی بازتر، به حل این مسائل برسیم و آنها را حل کنیم، به جای اینکه اهمال کاری کنیم باید در مورد آن فکر کنیم.
نکته مهم: اگر مشکلی دائم دارد تکرار می شود پس مقصر ما هستیم و باید آن را حل کنیم!
اینجا قرار شد هرکس مشکلش رابه بغل دستیش بگوید و برای مشکلات راه حل پیدا کنیم نه این که به عنوان حقیقت بپذیریم وکاری نکنیم…
بخش دیگر بحث تفکر سیستمی است، یعنی اینکه آیا ما خود را از میانگین سیستم مهمتر می دانیم؟
و آیا این مهمتر دانستن باعث میشود که ما به خودمان اجازه دهیم حق بقیه را ضایع کنیم. معمولاً آدمها اشکالات بقیه را میبینند اما در مورد خود اینطور نیستند…
تفکر سیستمی باعث می شه افق دید بلند مدت داشته باشیم.
به طور مثال رد شدن از چراغ قرمز یا رد شدن از صف در صورتی که کارمان را درست انجام دهیم و دید بلند مدت داشته باشیم خودش به صورت سیستمی اتفاقات خوبی برامون رقم می خوره برای هر اتفاقی باید دید بلند مدت داشته باشیم
یکی از مهمانان ما در این جلسات آقای فرهاد خادمی از ایرانیان مقیم آلمان بودند که در سفر هاینریش پیستر به ایران به عنوان مترجم او را همراهی کرده بودند. کاراصلی او مشاوره بود برای شرکت هایی که ورشکست شدند و کمک می کنند از بحران دربیایندد و تجربیات جالبی در این زمینه داشتند.
او از تفاوت فضاهای آموزشی بین ایران و خارج از کشور صحبت کرد و به تمام ما این اعتماد رو داد که این روش هایی که در تدریس آقای بهرام پور استفاده می شود مطابق با متدهای نوین تدریس در جهان می باشد که واقعا جای تقدیر و تشکر داره…
شاید مهمترین بخش صحبتش این بود که گفت:
هرکس باید پیدا کند که میلیمتر خودش کجاست. تفاوت پرتابها را در گلف میلیمترها تعیین میکنند و هر کس باید میلیمتر خودش را پیدا کند و روی همان کار کند.
در این قسمت استاد در مورد نوشتن کتاب الکترونیکی نکاتی را بیان کردند که چگونه در کتاب یا مقالات جان بخشی کنیم؟
یکی از روش ها داستان شخصی می باشد.
باید نوشته مان به زبان ساده باشد تا قابل فهم برای عموم جامعه باشد.
یکی دیگر از ویژگیهای خوب و همیشگی برنامههایی که توسط مجموعه بیشتر از یک نفر برگزار میشود حس خوب مداومی است که در تمام طول برنامه با شرکتکنندگان همراه است.
این کلاسها پر است از شادی و تحرک.
استاد به خوبی با روحیه مخاطب آشنا است و به همین دلیل هم ما شرکتکنندگان در کلاسها اصلا دچار احساس کسالت و خستگی نمیشویم. حتی ما که از شهرهای دیگر برای حضور در کلاس میآییم، آن قدر میخندیم و تحرک داریم که حتی اگر خسته هم باشیم، خستگیمان را فراموش میکنیم.
و دوستان استادی طبق روال دوره دور مهمان جمع شدند؛ سوال می پرسند، ارتباط برقرارمی کنند و راهنمایی می گیرند که استاد خادمی جواب های ارزشمندی می دادند و واقعا این ارتباطات درکلاس ارزشمند است و ارتباطات مهمی شکل می گیرد.
این تصویر هم واضح است که تایم استراحت و پذیرایی میان وعده قبل از ناهار است، اما آنچه مهم است و من خودم خیلی انجام می دهم ارتباطات وملاقات هایی که دوستان باهم ایجاد می کنند و این خیلی مفید است.
یکی از مهمانهای این جلسه استاد حسین رمضانی از شرکتکنندگان دوره قبل مدرسه استادی بودند.
داستان جالبی دارد از اینکه چطور از اشتباهات بقیه برای خودمان راه نو بازکنیم. اینکه یک نفر اینقدر از همهچیز برای بهتر شدن استفاده میکند خیلی الهامبخش است.
روحیه بالای ایشون در شنیدن نه برای من واقعا تحسینبرانگیز بود و می گفتن نه شنیدن خوب نیست ولی لازمه موفقیت هست.
یاد گرفتیم که از هر فرصتی بهترین استفاده رو ببریم و فرصت ها را به پول تبدیل کنیم.
ایشون ازهرمساله ساده ای تجربه بزرگی کسب کرده بود مثلا فقط با کلاس مشتری مداری استاد بهرام پور و کارهایی که خودش انجام داده بود توانسته بود یک قرارداد یکصد و بیست میلیون تومانی برای یکسال آموزش پاره وقت یعنی دوروز در ماه کارمندانشش ببندد و این یک موفقیت بزرگ است.
علت موفقیت ایشان این بود که مطلبی را که می آموختند سریع آن را عملی می کردند و دچار توهم دانش نمی شدند.
در این تصویر زیبا هم شرکتکنندگان محترم و دوستداشتنی مدرسه استادی 2 در حال تمرین نوشتن هستند.
یکی از بهترین و لذتبخشترین تمرینهایی که باعث شد من به بزرگترین آرزوی زندگیم یعنی نویسندگی جامعه عمل بپوشانم.
قرار شد کتاب الکترونیکی را همان جا سر کلاس شروع کنیم زیرا همیشه ابتدای کار بسیار مشکل می باشد وقتی کاری را زخمی کنیم ادامه کار آسان تر می شود.
باید کار را زخمی کرد!
با این شعار همه مستقر میشوند و حدود یک 45 دقیقه بهطورجدی و در سکوت مینویسند
نوشتن کتاب با روشی که استاد در مورد نوشتن مقاله توضیح دادهاند. همه نشستهاند و مینویسند. احساس میکنم سر جلسه امتحان هستم. امتحانی که در آن فقط با خودت رقابت میکنی برای بهتر بودن، بهتر تمرکز کردن و بهتر نوشتن.
یک سانس هیجانانگیز دیگر هم داریم و آن نوشتن دوباره کتاب الکترونیکی است.
ساعتی که با تشویق، کف و سوت به پایان میرسد 🙂
هرچه این جلسات پیش می رود موجب افزایش انگیزه میشه و کم کم مسیر عصبی در ذهن همه شکل می گیره و همه اهداف خودشون رو پیدا می کنند و می توانند تحول تازه ای در زندگیشون ایجاد کنند.
به شخصه خیلی خیلی خوشحالم از اینکه در این مجموعه فعالیت می کنم و بیشتر از یک نفر هستم.
به امید جلسات پر بار دیگر که در راه است…