گزارش جلسه 11 و 12 دوره مدرسه استادی
جلسه یازدهم و دوازدهم دوره یکساله مدرسه استادی در تاریخ 1 و2 بهمن ماه در تهران با حضور 75 نفر (و در تاریخ 10 و 11 دی در بندرعباس) با حضور 35 نفر برگزار شد و در این گزارش قصد داریم مروری کلی بر مطالب و حاشیههای جلسات این دوره داشته باشیم.
همانطور که قبلاً گفته شد از این پس قصد داریم که گزارشهای کارگاهها و سمینارها را به سبکی جدید ارائه کنیم و آن هم استفاده از خود شرکت کنندگان برای نگارش متن گزارش است.
در حال حاضر آنچه میخوانید مروری بر مطالب جلسات یازدهم و دوازدهم دوره یکساله مدرسه استادی به قلم تعدادی از شرکت کنندگان این دوره است. با ما همراه شوید تا مروری بر مطالب و حاشیههای این سمینار داشته باشیم:
در بهمن ماه شروعی متفاوت داشتیم چون تنها ماهی است که اولین روز آن را با جلسات استادی شروع کردیم.
روز پنج شنبه بود و پس از یک ماه تلاش بی وقفه برای نوشتن کتاب سر کلاس حاضر شده بودیم.دیگه زود حاضر شدن در کلاس برای بچه های دوره استادی امری کاملا عادی شده است.
این جلسات طبق روال گذشته خود دقیقا راس ساعت آغاز شد و این بار برخلاف قبل آقای علیرضا محمدی برای خواندن قرآن اقدام کرد و با آیاتی چند از کلام الله مجید کلاس آغاز شد.
بعد از تلاوت قرآن، تمرین صبح گاهی این روز با حال و هوای کاملا متفاوتی انجام شد.
آقای فخار با پوشش سبک رزمی خود به طور غافلگیرانه ای وارد سالن شد و شور هیجان زیادی در سالن به وجود آوردند.
در تصویر زیر یکی از حرکات کششی که برای انگشتان دست مفید است را ملاحظه می کنید که "همه" شرکت کنندگان در حال انجام آن هستند.
نرمش های این چند ماهه در دوره استادی آنقدر سنگین بوده است که استاد بهرام پور به عنوان رقیب آمادگی بالای بدنی خودشون رو به همه نشون می دهند.
حالا به نظرتون نتیجه این مبارزه چی شد؟
اگر گزارش جلسات قبل را به خاطر داشته باشید، آخرین اقدامی که شرکت کنندگان ملزم به اجرای آن بودند نوشتن کتاب بود…
کاری سخت که البته اکثر دوستان انجام دادند و دیگر یک کار سخت به شمار نمیآید.
در ابتدای جلسه یازدهم تحلیلی پیرامون کلیت کتابهای نوشته شده انجام شد و یک سری اقدامات و الزاماتی که باید در ویرایش کتاب انجام شود.
فصل اول کتاب خیلی مهمه و توی اون ما هدفی داریم…
باید توی این فصل یک داستان شیرین و جذاب از ادامه کتاب رو بگیم که مخاطب جذب بشه و کتاب رو بخونه…
شاید یکی از نکات برجسته این دوره این است که شرکتکنندگان آن صفر کیلومتر نیستند. یعنی سابقه فعالیتهایی که میخواهند در آینده انجام شوند را در کارنامه خود دارند.
آقای غفاری یکی از این عزیزان است که سابقه نویسندگی چند کتاب بسیار پرفروش را دارد. کتبی که حتی به چاپ پنجاه و چندم رسیدهاند و بسیار مورد استقبال قرار گرفتند. بسیار خرسند شدیم که تجربیات خودشان را از نحوه عرضه کتاب و ارقام فروش را در اختیار ما گذاشتند.
در این جلسات در مورد این مسئله صحبت شد که هر موضوعی که یک مدرس در آن به تدریس می پردازد باید شکافی را در زندگی مخاطب پر کند و اگر مدرس به درستی نتواند آن شکاف را تشخیص دهد، قطعا تدریس موفقیت آمیزی نخواهد داشت و مخاطب از کلاس احساس رضایت ندارد.
آگاهی مدرس از این موضوع، شاه کلید بحث تدریس است.
در مورد هر شکاف مفصل هم صحبت شد و هم توضیحات لازم داده شد.
مثلا در بحث ان ال پی شکاف دانشی زیاد است و افراد اطلاع کافی از آن ندارند.
در بحث فروش شکاف مهارتی وجود دارد و افراد باید تمرین کنند تا به مهارت لازم برای فروش دست پیدا کنند.
و یکی از این شکاف ها محیطی است، یعنی به واسطه محیط نمی توان تغییر ایجاد کرد.
مطالب بسیاری وجود دارد که باید به مخاطب ارائه شود و این ارائه وظیفه ما اساتید است.
با چه زبانی باید بگوییم؟
گاهی برخی مطالب باید به طور مستقیم به مخاطب گفته شود، گاهی با مثال و داستان و حواشی و …
در هر صورت، ما به عنوان یک استاد وظیفهای که بر عهده داریم این است که نیاز محتوایی و دانشی و مهارتی مخاطبمان را تأمین کنیم. ما باید مشکلات و شکافهای ذهنی مخاطب را بشناسیم و برای رفع آنها برنامهریزی کنیم تا هم در سخنرانی و ارائه مطلب خودمان موفق باشیم و هم در انتهای برنامه با مخاطبی راضی مواجه شویم.
برای پر کردن این شکاف ها نیاز است که مدرس پلی برای مخاطب بسازد تا او بتواند توسط آن پل به مقصد مطلوب خود برسد.
خداوند بزرگ رو شاکرم که مبحثی با این اهمیت را در دوره های استادی فرا گرفتیم.
ما باید بدانیم مخاطب چه نوع اطلاعاتی نیاز دارد؟
و این اطلاعات چگونه باید به او برسد؟
موضوع آموزش و نحوه آن چگونه باید باشد؟
وهمه این مسائل را باید قبل از سخنرانی مشخص و معین کرده باشیم.
مثلاً باید بدانیم چه دانشی به مخاطب باید ارائه شود؟ چگونه باید باشد؟ با چه نگرشی؟ از چه راهی؟ چقدر زمان لازم است؟
و …
یکی از اتفاقات جالب دوره در این جلسات پیش آمد.از آنجا که یکی از شرکت کنندگان دوره استادی ، معلم آقای بهرام پور در دوران دبیرستان بوده اند، هنگامی که برای سخنرانی روی سن آمدند برگه ای با خودشون به همراه آورده بودند که مربوط به آقای بهرام پور در دوران مدرسه بود و حسابی استاد رو شگفت زده کردن…
گویا توی برگه شعر جالب و طنزگونه ای وجود داشت که آقای بهرام پور در آن دوران سر کلاس برای ایشان خوانده بودند.
و اما تمرین تنفسی مخصوصِ آقای بهرام پور که هرگز انجام آن در کلاس های ایشان ترک نمی شود. باید اعتراف کنم که انجام این تمرین رخوت و سستی را از بدن دور می کند و سبب می شود که با نشاط بیشتری به ادامه کلاس بپردازیم.
و اما سورپرایز این جلسه…
دکتر علیرضا شیری دوست داشتنی:)
ما در چه فضایی فکر میکنیم؟
در چه وضعیتی قرار داریم؟
آقای دکتر شیری در این 40 دقیقه که مهمان ما بودند در مورد مباحثی از جمله شخصیت شناسی، ویژگی های مغز انسان و هنر سخندانی و تفاوت آن با سخنوری صحبت کردند.ضمن تشکر از ایشان باید عرض کنم که در کل تجربه جالبی برای همه ما بود. تسلط، سبک سخنرانی منحصر به فرد، صمیمیت، سادگی ارائه مطالب دکتر شیری واقعاً ما رو تحت تاثیر قرار داد.
تمرین سخنرانی امروز برخلاف ماههای قبل در حیاط انجام شد. در این تصویر استاد صنمپور را در کنار آقای بهرامپور میبینیم.
استاد بهرامپور مشغول توضیح این هستند که در این ماه به توصیهی آقای صنمپور تمرینات سخنرانی در حیاط انجام میشود، چراکه نسبت به فضای بسته اکسیژن بیشتری وجود داشته و این مسئله باعث ارائهی بهتر می شود، زیرا یکی از مهمترین مسائل در سخنرانی، وجود اکسیژن کافی در محیط است. سپس آقای صنمپور نیز توضیحاتی دادند مبنی بر اینکه از این پس در تمام جلسات حضور داشته و در تحلیل و بهتر شدن سخنرانی دوستان به آنها کمک میکنند.
بعد از یافتن شکاف، وظیفه استاد ساختن پل هایی برای پر کردن آن است. .
جلسه تمرین سخنرانی این ماه، یک تفاوت دیگر هم داشت و آن این بود که اعضای تیم بیشتر از 1 نفر و آقای بهرام پور و همسر گرامی شان نیز در گروه های سخنرانی حضور پیدا می کردند تا از به کار بردن تکنیک های آموزش داده شده در حین تمرین مطمئن شده و همچنین اشکالات دوستان شرکت کننده را نیز به آنها یادآوری می کردند.
بعد از پایان تمرین سخنرانی مجددا دوستان دور یکدیگر جمع شدند و اشکالات کلی آنها گوشزد شد.همچنین دو سه نمونه از دوستانی که در تمرین سخنرانی، تکنیک یخ شکنی رو خیلی خوب به کار برده بودند، برای سایر شرکت کنندگان نیز آن را اجرا کردند.
دستا در وضعیت اونم در هوای آزاد….
این کار به صورت یک عادت در ما بوجود آمده اونقدر که دقیقا نقش یک کپسول انرژی رو برامون بازی می کنه.
یکی از شیرینترین کارهایی که هرکس برای دوستانش میتواند انجام دهد، این است که هدیهای به رسم یادگار تقدیم کند. گران و ارزان بودن شاید ملاک خوبی نباشد، و بهتر از آن، دوست داشتنی بودن هدیه از دید گیرنده آن ملاک بهتری است. مثلا یکی از دوستان تیزحسیاش گل کرده بود و فهمیده بود که آقای بهرامپور به هلیکوپتر علاقه دارد، نتیجهاش شده بود این هدیه:
آقای بهرام پور هم با اصرار دوستان شرکت کننده هدیه خود را باز کردند.
شادی و نشاط تصویر ثابت کلاس های ما 🙂
فکر میکنید این خنده، واکنش به چه اتفاقی است؟
این اتفاق:
خدایا این خنده ها رو بیشتر و بیشتر بکن…
برای دانلود این فیلم کافیست اینجا کلیک کنید
یکی از شوخی های جالب آقای بهرام پور این بود که دوستانی که سر کلاس هستند برگردند و به نفر پشت سری شون سلام بدهند. عده زیادی در دام این شوخی جالب افتادند و زمانی که برگشتند متوجه شدند که نفر پشت سری نیز به عقب برگشته تا همین کار رو انجام بده!
با یک واژه جدید مواجه میشوید: تیزحسی
تیزحس کسی است که با یک نگاه و دریافت یک پالس، میتواند به اطلاعات زیادی دست پیدا کند. مثل سخنرانی که از نوع نگاه باید بفهمد حس درونی مخاطب نسبت به سخنانش چیست، و یا شنوایی قویای داشته باشد تا صدای پایین مخاطب را به خوبی بتواند بشنود و …
این تیزحسی برای یک سخنران خوب لازم است و صد البته مهارتی است اکتسابی، روشهای زیادی هم برای تیز کردن این مهارت وجود دارد. حتی بازیهای قدیمیای مثل گل یا پوچ
یکی از قابلیت هایی که یک سخنران باید حتما به آن مجهز باشد تیز حسی است. برای یاد گرفتن این قابلیت لازم است که تمرینات زیادی انجام شود. در این تصویر آقای بهرام پور در حال تست تیز حسی (یا شایدم تیز دستی) آقای قاسمی با بازی نون بیار و کباب ببر هستند.
مثل جلسات گذشته آقای لقایی عزیز به روی سن تشریف آوردند تا تمرینات صداسازی رو با شرکت کنندگان کار کنند.
جا دارد که از زحمات ایشان کمال تشکر را داشته باشیم.
در پایان جلسه دوازدهم نیز جناب آقای تقوی مدیر انتشارات تعالی که کتاب های خود آقای بهرام پور را هم قبلا چاپ کرده اند، حضور یافتند و توضیحات خوبی راجع به مجوز ارشاد کتاب، چاپ کتاب، هزینه ها و مدت زمان لازم برای چاپ نهایی کتاب مطرح کردند و در پایان نیز پاسخ گوی سوالات دوستان استادی بودند.
بعد از پایان تمرین سخنرانی و به رسم تمام جلسات یک عکس یادگاری با حضور همه دوستان انداخته شد. کاملا از عکس پیداست چه صمیمیتی بین دوستان و گروه آقای بهرام پور و خود ایشان وجود دارد.
زیباترین تصویری که می توانیم آن را برای تان شما به تصویر بکشیم. پسر از یک روز پر هیجان همراه با نکات فوق العاده حرفه ای برای یک استاده عجیب که در چهره هیچ یک از اساتید هیچ گونه خستگی دیده نمی شود و فقط برای مان دل تنگی یک ماهه را در بر دارد.
پایان حس های خوب هم با عکس یادگاری در فضای باز یکی شده بود.