چطور کتاب بخوانیم ؟
چطور کتاب بخوانیم ؟ تعداد بسیاری از دوستان عزیز و همراهان وبسایت آموزش سخنرانی و فن بیان این سوال را از من پرسیدند که چطور کتاب بخوانیم ؟
و در این فیلم قصد دارم تجربیاتی کاملاً شخصی و مبتنی بر نظر خودم را خدمت شما در مورد این که چطور کتاب بخوانیم عرض کنم.
در ادامه قصد دارم حداقل هر ماه یک ویدئو معرفی کتاب داشته باشیم و سعی کنیم پس از این که دانستیم چطور کتاب بخوانیم به این موضوع بپردازیم که چه کتابهایی را بخوانیم. سری کتابها در قسمت معرفی کتاب در سایت قرار خواهند گرفت.
نکته بسیار مهم در این سری فیلمها این است که من برای این فیلمها مهمترین اصل را منظم بودن میبینم بنابراین سعی کردم بسیار ساده و با کمترین امکانات کار ضبط را انجام بدهم و مشکلات فنی و … در آن کمی مشهود هستند اما فکر میکنند دوستان عاشق کتاب از این موضوع به سادگی خواهند گذشت
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
متن فیلم چطور کتاب بخوانیم ؟
به نام خدا
سلام
وقتتون بخیر
من محمد پیام بهرامپور هستم و امروز میخوام راجع به این موضوع با هم صحبت بکنیم که چطور میشه کتاب خواند و برای انتخاب کتاب و مطالعه کتاب چه کارهایی را میشه پیشنهاد کرد؟
البته من اینجا نمیخوام راجع به مهارتهای مطالعه و تندخوانی صحبت کنم!
افراد خیلی زیادی هستند که در این رابطه صحبت کردند و میتونید به وبسایتهایی مثل مطالعه شریف که دوست عزیزم آقای سعید محمدی مدیریت آن را برعهده دارند مراجعه کنید.
آنجا به صورت بسیار بسیار کامل در رابطه با مهارتهای مطالعه صحبت شده و ما اینجا میخواهیم یک سری تجربیات شخصی را با هم مرور کنیم.
لازم میدونم ابتدا عذرخواهی کنم بابت اینکه این موضوع باید خیلی خیلی زودتر از سه سالی که گذشته در سایت قرار میگرفت و حقیقتا من بارها و بارها از دوستان خواستم که خوب مطالعه کتاب بیشتری داشته باشند اما یک لحظه به خودم آمدم دیدم متاسفانه خودم در سایت قسمتی برای معرفی کتاب و روشهای مطالعه کتاب ندارم و این خبر خوبی نبود و خوشحالم که از الان به بعد چنین قسمتی را در سایت داریم و احتمالا به صورت حدودا ماهی یک مرتبه یک کتاب را معرفی میکنیم و در اون یک ماه دوستان آن را مطالعه کنند.
البته امیدوارم خیلی بیشتر باشه تعداد مطالعات ولی خب این حداقل مقدار ممکن هست.
این مقدار را مطالعه کنند و بعد میرویم سراغ قسمتهای بعدی…
چندتا نکته کوچک را بگویم، خب همینطور که میدانید من دقیقا تو اتاق شخصی خودم(اتاق کار خودم) و جایی که کتابخونهام هست این فیلمها را ضبط میکنم! خیلی ساده، بدون میکروفون، بدون نورپردازی و بدون امکانات خاصی.
بنابراین احتمال اینکه سروصدا بیاد و صدای قژقژ صندلی را بشنوید یا هر اتفاق دیگهای وجود دارد ولی میخواستم این فضا یک مقدار خودمانی باشد بنابراین خب توقع ویدیوهایی که حالت استودیویی دارند را لطفا نداشته باشید.
دوره غیر حضوری سخنرانی و فن بیان را از دست ندهید
بریم سراغ بحث اصلی اینکه من چطور کتابها را انتخاب میکنم:
اولا این را باید بگویم من خیلی علاقه دارم که موضوعی کتاب بخونم
یعنی الان تصمیم میگیرم کتابهای مربوط به عزتنفس را مطالعه کنم، تصمیم میگیرم کتابهای مربوط به موضوع متقاعدسازی را مطالعه کنم یعنی ترجیح میدهم روی یک موضوع از جوانب مختلف اطلاعات کسب بکنم.
این روش من هست و اینطور نیست که مثلا پراکنده بروم سراغ یک کتاب مگر اینکه یک نفر یک پیشنهاد خیلی خاص داشته باشد و بگوید این کتاب را بخون، خب اون موقع استثناء هست، ولی معمولا موضوعی میرم چون میخوام ذهنم برای یک مدتی روی این موضوع بمونه و معمولا موضوعها را هم به گونهای انتخاب میکنم که باهاش درگیری داشته باشم.
مثلا اگر یک سمیناری دارم که در اون سمینار میخوام دوستان را متقاعد بکنم خب سعی میکنم تم متقاعدسازی را مطالعه کنم و معمولا یک ادامهای هم میزارم چون به هرحال واقعا محدودیتی وجود نداره برای مطالعهکردن و اینقدر منابع زیاد هستند که هیچوقت هیچکس نمیتواند حتی تمام عمر خودش را اگر بگذارد بتواند تمام منابع یک موضوع را مطالعه کند، بنابراین من بخشبندی میکنم میگم مثلا به این سطح که رسیدم خب حالا دیگه رها میکنم تا گام بعدی ولی راه را میزارم برای اینکه ببینم گام بعدی چطور باشه و چه کارهایی باید انجام بدهم.
مورد بعدی برای انتخاب کتاب، بحث رتبه کتاب هست.
خب حتما نگاه میکنم ببینم آیا این کتاب Best seller هست؟
فروش خوبی داشته؟
یا حداقل توسط افراد معتبری معرفی شده یا نه؟
این خیلی مهم هست که ما هر کتابی را نخوانیم نه اینکه لزوما فقط کتابهای Best seller یا کتابهای پرفروش دنیا را بخوانیم نه! منظورم این هست کتابهایی که ارزشمند هستند را بخوانیم.
معمولا کتابهایی که پرفروش میشوند بیدلیل این اتفاق برایشان رخ نمیدهد بنابراین میتواند گزینه خوبی باشد و بعد از آن اگر واقعا جای شک داشته باشند برای کتاب، خب کاری که انجام میدهم این هست که آن را با ناشرهای دیگر مقایسه میکنم یعنی ناشر را بررسی میکنم.
به عنوان مثال کتابهایی که با عنوان سری به زبان آدمیزاد در فارسی ترجمه شده و خب در انگلیسی از سری for Dummies هست.
از آنجایی که انتشارات جان وایلی این را تولید و منتشر کرده است و انتشارات هیرمند و فکر میکنم آوای اندیشه اگر اشتباه نکنم یا آونگ اندیشه ترجمه آن را در ایران به عهده دارند میشود فهمید کتابهایی که برای سری به زبان آدمیزاد هستند اکثرا امتیاز قابل قبولی را میگیرند، بنابراین خب این خبر خیلی خبر خوبی هست.
میتوانیم از طریق انتشارات هم اقدام کنیم یک سری انتشارات کلاس کاری دارند و اصلا هرچیزی را تولید نمیکنند بنابراین میشود خیلی راحت به آن انتشارات اطمینان کرد. البته من بیشتر منظورم انتشارات خارج از ایران هست چون در داخل واقعا ندیدم انتشاراتی که خیلی خیلی حساسیت داشته باشد و به هر حال استثنایی وجود دارد. ولی مثلا انتشاراتی مثل وایلی معمولا کتاب بدی را چاپ نمیکند حالا باید ببینیم تو تخصص و علاقه خودمان چه انتشاراتهایی خوب هستند.
حتماً بخوانید:
راهنمای جامع نوشتن کتاب | چگونه کتاب غیرداستانی بنویسیم؟
اما برویم سراغ حین مطالعه کتاب
اولین نکته که خیلی خیلی به نظرم مهم هست اینکه ما نویسنده کتاب را بشناسیم.
به عنوان مثال من وقتی میخوام کتاب سکوت،قدرت درون گراها که خانم سوزان کین نوشته را مطالعه کنم اگر ندانم نویسنده چه کسی هست به احتمال زیاد خیلی نمیتوانم باهاش ارتباط برقرار کنم.
به عنوان مثال سوزان کین یک خانم به نسبت جوانی هست که درونگراست و اگر من واقعا ویزگیهای شخصیتی آن آدم را نشناسم وقتی این کتاب را میخوانم شاید آن ارتباط بهینه را نگیرم. یا مثلا کتاب روانشناسی عزت نفس که البته ترجمه یک کتاب با یک عنوان دیگری هست ولی به هر صورت راجع به عزت نفس یا self steem صحبت شده آقای ناتانیل براندن که به نظر من یکی از بهترین افراد در دنیا برای بحث عزت نفس هستند خب وقتی بدانیم نویسنده این کتاب ایشون هستند خب قطعا مدل ارتباطمان با این کتاب فرق میکند.
داریم کتاب برترین محقق راجع به عزت نفس را مطالعه میکنیم بنابراین اطمینانمون میشه خیلی بیشتر باشه، بنابراین قطعا رضایت بالاتری هم خواهیم داشت.
پس حتما خوبه که در اینترنت یک جستجویی بکنیم خیلی عالی میشه اگر بتوانیم فیلم مربوط به آن نویسنده را هم ببنیم مثلا کتاب آخرین سخنرانی یا Last lecture حتما در یکی از کتابهای که معرفی خواهم کرد راجع بهش صحبت میکنیم، این کتاب خیلی کتاب خوبی هست وقتی شما بخوانیدش خیلی قشنگه ولی به نظر من خیلی قشنگتر خواهد بود اگر شما فیلم همان سخنرانی را هم حتما ببینید کاملا با رندی پاوش آشنا میشوید و میشناسید چه کسی هست، ظاهرش چه شکلی هست، چه سن و سالی دارد و چه حسی میتوانید از آن آدم بگیرید.
بنابراین دیدن نویسنده برای من حداقل خیلی خیلی مهم است ولی معمولا اکثر افراد این را فراموش میکنند.
نکته بعدی سال نشر کتاب هست
کتابی که ما داریم مطالعه میکنیم چه سالی منتشر شده است؟
فارسیش نمیگم چون معمولا کتابهایی که ما میخوانیم ترجمه هستند، من نسخه اصلی و انگلیسیش میگم، خب حالا دانستن اینکه این کتاب چه سالی منتشر شده به ما چه کمکی میکند؟
مثلا کتاب آئین سخنرانی که دیِل کارنِگی که تو کشورمان نمیدانم چرا بهش میگن دیل کارنگی، آن را نوشته خب کتاب خیلی خوبی هست، مطالب خوبی دارد اما اگر نگاه بکنیم میبینیم که سال نگارش کتاب 1915 هست یعنی صد سال پیش، این کتاب صد سال پیش نوشته شده است بنابراین خیلی تغییرات وجود دارد خب توقع نباید داشته باشیم راجع به پاورپوینت یا ارائه مطلب با تکنولوژی چیزی وجود داشته باشد یا آئین دوستیابی که همین نویسنده دارد باز هم مال همان دوران هست.
ببینید این کتاب چه قدر عالی هست که هنوز هم جز کتابهای پرفروش هست اما به این باید توجه بکنیم که خیلی از این موارد ممکن دستخوش تغییر شده باشد، بنابراین دانستن سال نشر هم خیلی میتواند به ما کمک بکند.
مورد بعدی تطبیق متن فارسی با متن انگلیسی هست
لازم نیست خیلی انگلیسی بدانیم و در همین حد که آشنایی هم داشته باشیم این کار میتواند خیلی کمک کند.
خب من معمولا هر کتابی را میخوانم ترجیحم به خواندن کتابهای فارسی هست چون خیلی هم سریعتر میتوانم این کار را انجام بدهم اما حتما نسخه انگلیسی کتاب را هم اگر آن کتاب برام مهم باشه و بخواهم همه مطلبش را بگیرم نسخه انگلیسیش را هم کنار دستم میزارم.
مثلا من معمولا از Kindle کتابها را خریداری میکنم و توی موبایلم میتوانم آن را مشاهده بکنم.
اون نرم افزار کیندلی که وجود داره لیست کتابها را میتونم انتخاب و تهیه کنم، بنابراین کار خیلی سختی نیست و بعد میتونم صفحه به صفحه تطبیق بدهم حالا کار بدش چیه؟
متاسفانه یکی از کاربردهای تلخش این هست که متوجه میشویم چقدر مترجمها گاهی اوقات بد عمل میکنند و اشتباهات فاحشی دارند.
مثلا تو یک کتابی من دیدم نوشته پادشاه مارتین لاتر، نگاه کردم گفتم چرا این اسم برام آشنا نیست و مارتین لاتر اصلا نشنیدم! در صورتی که داره راجع به سخنرانیهاش صحبت میکنه و بعد وقتی رفتم متن اصلی را نگاه کردم دیدم این نویسنده یعنی این مترجم مارتین لوتر کینگ که اسم یک نفر هست را آمده، (کینگ که جزء اسم آن آدم) ترجمه کرده پادشاه مارتین لاتر شده، که خوب واقعا چیز خنده دار هست و اگر من نگاه نمیکردم متن اصلی را اصلا نمیفهمیدم داره راجع به چی صحبت میکند.
شاید مثلا بهتون بگم10 صفحه را برای همین موضوع از دست میدادم.
خب پس این نکته را باید در نظر داشته باشیم که تطبیق بدهیم. یک فایده دیگر تطبیق این هست یک قسمتهایی که سانسور میشود را میتوانیم پیدا بنیم و ببینیم که خب شاید قسمت مهمی باشه و به هرحال مثالی یا چیزی که میتونه به ما کمک کنه.
بعضی موقعها خیلی جالبه مترجمها وقتی نمیتوانند ترجمه کنند یک قسمتهایی را حذف میکنند و این برای خود من خیلی عجیب بود ولی وقتی نگاه میکردم میدیدم متن این قسمتش نسبت به جاهای دیگه سخت و پر از اصطلاح هست و شخص نمیتواده این کار انجام بدهد، بنابراین این کار را خیلی راحت انجام میدهند. خب این اتفاقات اصلا خوب نیست ولی ما میتوانیم با تطبیق دادن این مشکل را رفع کنیم.
و مورد بعدی و دلیل آخر برای اینکه متن تطبیق بدهیم، دانستن واژههای تخصصی است.
مثلا در همین کتاب روانشناسی عزت نفس که راجع بهش صحبت کردم ما حداقل سه تا واژه داریم: self efficacy, self confidence, self esteem هرکدام از اینها یک ترجمهای شده و اینکه من بدونم واقعا منظور مترجم کدام بوده خیلی مهمه که بیام متن انگلیسی را تطبیق بدم و این میتونه خیلی بهمون کمک بکند.
نکته بعدی که نکته شاید جالبی باشه براتون اینکه بدانید لزوما یک کتاب قرار نیست درست باشه.
یعنی ممکن هست یک نفر مثلا یک کتاب بنویسه و محتویاتش اشتباه باشه، این موضوع را من کی فهمیدم زمانی که خودم اولین کتابم را چاپ کردم تا قبل از اون فکر میکردم نویسنده یک موجودی هست که از فضا میاد و خیلی خاص، هر حرفی میزنه حتما از روی تحقیقات هست و درسته ولی واقعیتش اینه که وقتی که بررسی کردم دیدم خب بله من این کتاب را نوشتم و ممکن هست بعضی از قسمتهایش اشتباه باشد، خودم اشتباه برداشت کردم و هیچکسی نیست که جلوی من را بگیرد، بنابراین صرف اینکه یک چیزی مکتوب شده باشه به این معنی نیست که اون موضوع حتما صحیح است پس نمیتونیم بگیم تو این کتاب نوشته، نه این حرف حرف درستی نیست. لزوما در کتاب بودن به معنی درست بودن نیست.
و نکته آخر این هست که من با کتاب درگیر میشم.
یعنی دائما زیرش خط میکشم و صفحاتش را تا می زنم، گاهی اوقات به نویسنده انتقاد میکنم، گاهی اوقات ازش تعریف میکنم، گاهی اوقات مینویسم که اِ اینو باید یادم نره و کاملا با کتاب درگیرم و خیلی جالبه وقتی مثلا شش ماه بعد برمیگردم به این کتاب میتونم از نوشتههایی که روی این کتاب دارم، از چیزهایی که داخلش یادداشت کردم بتونم یه برداشتی از حال و هوام و دیدگاه هام داشته باشم که میتونه خیلی بهم کمک بکند.
این نکاتی بود که تجربیات شخصی منو برای مطالعه کتاب شکل میداد. حتما مطالب خیلی بیشتری وجود داره که به مرور زمان راجع بهش صحبت خواهیم کرد. من از این به بعد هر ماه حداقل یک کتاب را در سایت معرفی خواهم کرد.
خدانگهدار