صبر کنید...
پیکربندی سخنرانی! حالا که در مقاله قبل، نمودار را بررسی کردیم و همچنین اشتباهات متداول سخنرانها را متوجه شدیم، به مهمترین کاری که باید انجام دهیم میرسیم. یعنی پیکربندی مطالب در یک چارچوب حرفهای!
در این مقاله قسمت اول پیکربندی سخنرانی را با هم بررسی میکنیم و قسمتهای بعدی را در مقالات بعدی با هم بررسی میکنیم تا خیلی هم طولانی نشود.
بعد از یخشکنی و اتصال خوبی که برقرار میکنیم، نوبت به شروع صحبت ما میرسد! البته ممکن است یخشکنی و اتصال با شروع یکسان شود.
در بخش اول ما باید بگوییم که میخواهیم راجع به چه موضوعی صحبت کنیم؟
به عنوان مثال سخنرانی میتواند این میتواند اینطور شروع کند:
بسیار خوشحالم که میخواهم راجع به موضوع فروش با شما صحبت کنم. (حالا از اینجا به بعد چی میاد وسط!) منظور من از فروش، این نیست که سر مشتری کلاه بگذارید! بلکه منظور من اینه که با صداقت تمام، به مشتری خدمت کنیم!
یا
تعارض! ( چی بیا وسط!:) تعارض یعنی اینکه خواسته شما با خواسته فرد مقابل شما متفاوته! به عنوان مثال با مدیر خود بر سر نحوه انجام کاری توافق ندارید و...!
یا
سخنرانی فقط این نیست که جلوی افرادی قرار بگیرید، ویدیوپروژکتور باشد و لباس رسمی بپوشید و شروع به صحبت کنید! بلکه یک گفتگوی دو نفره نیز سخنرانی محسوب میشود! پس میبینید ما در زمان بیداری دائماً در حال سخنرانی هستیم اما شاید توجهی به آن نداشتهایم! (چی وسط بود!)
شروع خوب، شروعیه که در کنار اینکه اعتماد به نفس و اعتبار شما رو برسونه، دلیل گوش دادن مخاطب رو هم بهش بگه!
یعنی چی؟! منظور من اینست که وقتی شما با روشهای شروع حرفهای، جلب توجه خوبی را به وجود میآورید، باعث میشوید اعتماد به نفس خودتان بالاتر رود! اعتبار خودتان راجع به موضوع را میرسانید و دلیل گوش دادن مخاطب را هم به او یادآوری میکنید!
برخی از روشها را در ادامه خدمتتان خواهم گفت.
شروع بد دقیقاً طبق اشتباهات متداول عمل کردن است. یعنی اگر میخواهید یک شروع افتضاح داشته باشید، کافیست مثل بسیاری از سخنرانها عمل کنید! به همین راحتی! البته نمیخواهم بگویم ما سخنران حرفهای نداریم! نه اصلاً! منظور من اینست که برای شروع بد اگر هیچ کاری نکنید، این اتفاق میافتد!
اکثراً همینطور است! یک چیز باارزش تلاش میخواهد، ولی
یک چیز بیارزش بدون هیچ تلاشی خودش وجود دارد!
در اینجا میخواهیم چند روش را با هم بررسی کنیم:
با استفاده از روش سوال:
استفاده از سوال و شروع سخنرانی با یک پرسش خوب میتواند راه خوبی برای شروع یک ارائه باشد، اما چند نکته و تبصره نیز دارد.
اینکه باید سوالمان برای مخاطب واضح باشد تا در قدم اول متوجه سوال ما بشود، تا از او انتظار همراهی داشته باشیم و از همراهی او مطمئن شویم.
مثلاً فرض کنید که دانشجویی با شوق و ذوق ارائهاش را شروع کند و بپرسد چند نفر از شما دانشجویان میخواهید موفق شوید؟
دستی بالا نمیرود و اصطلاحاً آن دانشجو در قدم اول ضایع میشود.
یا سخنرانی را که از سن بالا میآید و با شوق و ذوق میپرسد چند نفر از شما در زندگیتان و ارتباطتان با همسر و فرزندتان دچار مشکل هستید؟
این موضوع طبیعی است که ما در ارتباطاتمان دچار ضعف هستیم چرا که در سیستم آموزشی ما هیچ تدبیری برای آن وجود نداشته، اما پذیرفتن این موضوع توسط مخاطب و اعلام آن را نباید انتظار داشت و این غیرحرفهای بودن سخنران را میرساند که نتوانسته با یک سوال خوب، حلقه اتصال خوبی را با مخاطب برقرار کند و در این حالت نیز سخنران با قیافههایی که به او زل زدهاند روبرو میشود و با این شروع افتضاحی که داشته باید ادامه دهد.
در سوال پرسیدن باید دقت کنیم که با سوال پرسیدن باید خودمان نیز همراهی کنیم و این نکته بسیار مهمی است.
یک روز در کلاسی که مدرس آن من نبودم و به عنوان یکی از شرکتکنندگان حضور داشتم از من خواسته شد تا یک سخنرانی داشته باشم و من با توجه به اینکه در آن حیطه متخصص نبودم، فقط اطلاعاتی داشتم که کار خودم را راه میانداخت. در این سخنرانی بداهه من فقط از همین نکته استفاده کردم و با پرسیدن سوالات مناسب در کنار همراهی و بالا آوردن دستم و نهایتاً یک ارائه خوب باعث شد تمام مخاطبین آن کلاس درگیر شده و بعضیها نیز از خواب بیدار شوند (البته به آنها حق هم میدهم چرا که مدرس آن کلاس صدای کاملاً یکنواخت و واقعاً خوابآوری داشت!!!)
نکته بسیار مهم ایناست که هرگز، هرگز و هرگز در دفعههای اول سخنرانیتان به فردی اشاره نکنید و بگویید شما بفرمایید.این استرسی که به مخاطب میدهید و اینکه اگر اشتباه بگوید آبرویش میرود باعث میشود او نیز دست به کار شود و ارائه شما را با روشهایی خراب کند.
اگر از این روش برای سخنرانیتان استفاده میکنید باز حواستان باشد، ممکن است چند نفر برونگرا سر کلاستان باشند و از پرحرفیشان بقیه کلافه شوند و بقیه مخاطبین را از دست بدهید.
فرض کنید شما میخواهید ارائهای را در مورد روش تدریس و ساده درس دادن داشته باشید و به مخاطبین خود بگویید یکی از نشانههای حرفهای بودن در تدریس، ساده کردن محتواست.
می توانید ارائه خود را اینگونه آغاز کنید:
بسیار خوشحالم که با موضوع ساده کردن محتوا و تدریس حرفهای در خدمت شما هستم.
قبل از هرچیز میخواهم نقل قولی را از آلبرت اینشتین درباره این موضوع بگویم:
به قول آلبرت اینشتین :.... و صحبتتان را ادامه دهید.
نقل قول ها بسیار کمککننده هستند و در سخنرانیهایی که در مورد موضوع مهارتهای ارائه یا کنفرانس دانشجویی در دانشگاههای مختلف و سراسر ایران داشتهام شاید از هر پنج تای آنها سه تا را با جمله بسیار قشنگ استیو جابز شروع کردهام.
جملهای که تکتک کلماتش را مدیران و افرادی بیشتر حس میکنند که اثر آن را به خوبی دیدهاند!
آن جمله این است که: نحوه ارائه هر چیز، اهمیت آن را نشان میدهد!
خوشحالم که شما دوست خوبم همین امروز برای مهارتهای خود اقدام کردهاید و نتیجه آن را در آیندهای نه چندان دور خواهید دید.
استفاده از داستانهای بینظیر برای شروع ارائه، بینظیر است.
فرض کنید من میخواهم برای موضوع مشتریمداری یک سخنرانی برای جمعی داشته باشم و موضوع کارگاه، کاربرد فن بیان در مشتری مداریست.
یکی از روشهای بسیار عالی قطعاً داستان اشتباهاتی است که من در پروژهای که بررسی میکردم میدیدم.
یا فرض کنید موضوع کنفرانس شما، علل ضعف سیستم آموزشی ماست و میخواهید در این رابطه ارائهای داشته باشید. چند روز پیش با فردی صحبتی داشتهاید که بر این باور بوده تا معلمان ما ثروتمند نباشند نمیتوانند فرزندان ما را ثروتمند تربیت کنند و بنابراین جامعهای ثروتمند نخواهیم داشت.
شما از این موضوع استفاده میکنید و همین، شروع قدرتمندی برای ارائهتان میشود.
همانطور که در مثال آخر دیده اید، داستان می تواند از اتفاقهایی باشد که شما قبل از ارائهتان با آنها برخورد کرده اید و یا بهتر بگویم تجربیات شخصیتتان باشد.
بعضی از سخنرانان مطرح را میبینم که داستانهایی را از خودشان میگویند و تعریف میکنند که اصلاً نبوده و چنین اتفاقی نیفتاده و شاید یک چیز کوچکی بوده که متأسفانه با بزرگ جلوه دادن آن میخواهند جلب توجه کنند و به این نکته توجه ندارند که مردم بسیار باهوشاند و از روی زبان بدن آنها پی میبرند که راست میگویند یا نه. به این نکته ریز توجه داشته باشید و این سخن بسیار گرانبها ”اگر دین ندارید، لااقل آزاده باشید.”
دومین منبع، داستانهای علمی و مستندی است که در رابطه با موضوع شما وجود دارد. بگردید آنها را پیدا کنید و در ارائهتان از قدرت داستانها استفاده کنید. البته نه هر داستانی، بلکه داستانهای مرتبط با موضوع شما که با کمی جستجو، چه در موضوعات تخصصی، چه موضوعات عمومی به لطف اینترنت و داستانکهای گوشیهای هوشمند پیدا میشوند.
مزایای استفاده از داستان بسیار زیاد است که فقط به این اشاره میکنم که همه ما از کودکی علاقمند به داستانها بودهایم و هستیم.
بنابراین وقتی ما بتوانیم از این موضوع درونی استفاده کنیم، در واقع از درون با مخاطب خود پیوند برقرار کردهایم.
ببینید آقای رضازاده! موضوع من تخصصی است؛ حرف شما صحیح است اما برای من نمیشود!
اینجا همان جاییست که در مشاورههای شخصی، بسیار به آن برخوردهام و در کارگاهها و سخنرانیهایم قبل از این، به آنها می پردازم چرا که میدانم ذات انسان و علیالخصوص، ما ایرانیها، استاد بهانه آوردن است!
به محض اینکه یک اصل و یک نکته خوب را که باید رعایت کنیم، یاد میگیریم، باید به مغز خود زحمت بدهیم و آن را رعایت کنیم، ولی میخواهیم این زحمت را برداریم و بنابراین میگوییم:
موضوع من تخصصی است و اصلاً داستانی راجع به آن وجود ندارد.
و یا داستان باعث میشود من غیرحرفهای به نظر برسم! (البته خیلیها داستان را با قصهگویی اشتباه میگیرند و فکر میکنند منظور از داستانگویی که یک مهارت فوقحرفهایست، همان قصهگویی است!!! در حالیکه داستانگویی دنیای متفاوتی دارد!)
ویا داستان ها وقتگیر هستند و... در این مورد باید با توجه به زمانی که دارید داستانهای کوتاه انتخاب کنید و آنها را به شیوههای جذاب تعریف کنید با یک شروع عالی قدم بسیار بزرگی را برداشتهایم.
اما در موارد قبلی نیز باید بدانیم اگر بخواهیم کاری را انجام دهیم راهش را پیدا میکنیم و اگر نخواهیم بهانه اش را.
زیاد دیده ام افرادی که در ارتباط خود دچار مشکل شدهاند و به یک جایی رسیدهاند که نمیدانند واقعاً باید چکار کنند، اما حاضر نیستند یک بار برای همیشه روی ارتباط خودشان و اینکه با چه کسانی و چگونه ارتباط موثر برقرار کنند، کار کنند و دائم بهانههایی میآورند.
به شما تبریک میگویم که تا پایان همراه من بودید و این مقاله را خواندهاید. لطفاٌ این گام پایانی را بسیار جدی بگیرید و همین الان آنرا انجام دهید تا تمرین کنیم.
ما به دنبال نکته جدید اصلاْ نبودیم و اگر نکته جدیدی آموختیم که بسیار خوب. اما مهمتر عمل کردن به چیزاییه که میدونیم یا با این مقاله دونستیم.
پس لطفاٌ این تمرین رو خیلی جدی بگیرید و ابتدای شروع صحبتتون رو وقتی میخواید با همسایهها راجع به مدیریت سر و صدای بازی بچهها داشته باشید پایین همین مقاله یادداشت کنید.
لطفاً فرض کنید قرار است برای همسایههای ساختمان خود، صحبتی راجع به مدیریت سر و صدای بازی بچهها داشته باشید.
با استفاده از روشهایی که گفتیم، لطفاً یکی از روشهای شروع را استفاده کنید و پایین همین مقاله ، شروع سخنرانیتان را یادداشت کنید تا با هم بررسی کنیم و آموختههایمان را تمرین کنیم.
به شما قول میدهم حتی در همین یادداشت کردن نیز خودتان یاد میگیرید. تبریک به شما که بیشتر از یک نفر هستید و متشکرم بر خلاف خیلیها که توهم دانش دارند، اقدام میکنید!
منتظر خواندن چگونگی شروع صحبتتان در مثال صحبت با همسایهها راجع به مدیریت سر و صدای بازی بچهها پایین همین مقاله هستم.
تا اینجا راجع به شروع پیکربندی سخنرانی صحبت کردیم و در مقاله های بعدی قسمت های دیگر پیکربندی را با هم بررسی میکنیم.
برای خواندن مقاله بعد کلیک کنید