شما هر کسب و کاری که داشته باشید، حتما پرسش های زیادی در ذهنتان نقش می بندد. مثلا اینکه چه کار کنم که فروشم بیشتر شود؟ چه اشتباهاتی هست که نباید مرتکب شوم؟ چرا با وجود حجم زیاد مشتریانم، فروشم چندان زیاد نیست؟ در این مقاله که به شکل پرسش و پاسخ برای شما آماده کرده ایم، جناب آقای بهرام پور، از مدرسین باتجربه و متخصص فن بیان و اصول مذاکره و روابط عمومی به تعدادی از پرسش هایی که در این زمینه ها مطرح شده است پاسخ می دهند. امیدواریم از پاسخ پرسش ها بهره کافی را ببرید.
من چه استعدادی دارم که می توانم از آن استفاده کنم؟
این سوال بسیار خوبی است که لازم است هرکدام از ما از خودمان بپرسیم. بسیاری از افراد می خواهند بدانند چه استعداد نهفته و پنهانی دارند که هنوز شکوفا نشده است؟ آیا استعداد تنها در هنر و بازیگری یا ورزش و تحصیلات خلاصه می شود؟ پاسخ این سوال منفی است. ممکن است هرکدام از ما استعداد ویژه ای داشته باشیم اما از آن آگاه نباشیم! شاید الان شما بگویید که من توانایی خنداندن افراد را دارم. بسیار خب! با کمی دقت می توان فهمید که شما می توانید گروه تشکیل بدهید و اگر راه صحیحی در پیش بگیرید ممکن است گروه کوچک شما به گروهی بزرگ و تاثیرگذار تبدیل شود.ضمن اینکه ممکن است مهارتی که ما فکر می کنیم بیهوده است، در جای دیگری از دنیا کاربردی و مهم باشد. بنابراین هرگز نباید توانمندی های خود را دست کم بگیریم و تلاش کنیم برای پیدا و کاربردی کردن آن استعداد.
من برنامه نویس هستم. حدودا ماهانه 10 میلیون تومان درآمد دارم. برای رشد و پیشرفت، دچار کمبود انگیزه هستم.
مشابه این سوال را زیاد شنیدیم. بسیاری از مدیران موفق را دیده ایم که درآمدهای خوبی دارند، کسب و کار پر رونقی دارند. اما حال روحیشان خیلی خوب نیست و اشتیاق کافی ندارند. همانطور که در سوال قبلی گفته شد، احتمالا آنها هنوز رسالت خود را پیدا نکرده اند. وقتی ندانیم چرا به این دنیا آمده ایم هرچه دستاورد داشته باشیم بازهم حالمان خوب نمی شود. برای بهبود این وضعیت باید رسالت خود را پیدا کنیم، خود و کاری که انجام می دهیم را دوست داشته باشیم و در نهایت اشتیاق کافی پیدا خواهیم کرد.
آیا شخصی که شخصیتش در اثر ژنتیک و سبک و شرایط زندگی شکل گرفته باشد، می تواند جور دیگری باشد؟ مثلا شخص درونگرا، به برونگرا تبدیل شود یا فرد کم رو و منزوی به شخصی با روابط اجتماعی قوی تبدیل شود؟
پاسخ این است: این سه ویژگی که گفتید، محیط، ژنتیک و اطرافیان، موثر هستند اما تعیین کننده شخصیت ما نیستند.حتی ژنتیک بر اساس محیط می تواند فعال یا غیر فعال شود و تغییراتی در آن اعمال شود. رفتارهای ما که از شرایط و ژنتیک و محیط ناشی می شود، در مغز ماست و مغز ما هم قابل کنترل است. یکی از دستاوردهای مهم روانشناسی این است که ما می توانیم به گونه ای متفاوت فکر کنیم. کم رو و خجول بودن هم قابل تغییر است.
من یک جلوبندساز ماهر هستم! میخواهم مغازه باز کنم. اما می ترسم. چه کار کنم؟
چه کار بزرگی در دنیا هست که ترس نداشته باشد؟ وقتی شما بخواهید ریسکی کنید، ابتدا باید مطالعه و تحقیق کرد. روش های بازاریابی و پیدا کردن مشتری را فهمید. وقتی از چیزی می ترسیم، دستما را روی قلبمان بگذاریم و بگوییم این یک کار بزرگ است و ترس هم لازمه آن است. اما بهترین راه برای از بین بردن یک ترس، رفتن به دل آن ترس و مواجه شدن با آن است.
اطمینان نمی کنم که ایده ام را با کسی مطرح کنم. چه راه حلی پیشنهاد می کنید؟
سوال اول این است که چرا باید ایده را با کسی مطرح کنید؟ افرادی که ایده هایشان را با بقیه در میان می گذارند، مغزشان به این باور رسیده که به هدف خود رسیده اند و بنابراین تلاش بیشتری نمی کنند. پس یاد بگیریم خواسته ها و آرزوها را به همه نگوییم. دوم این که ابتدا با یک سری از سوال ها، چارچوب ذهنی آن فرد را بشناسیم. مثلا من دوست دارم در فضای آنلاین کار کنم. آیا شما دوست دارید در آن سرمایه گذاری کنید؟ ضمنا ایده گفتن مهم نیست. عملی کردن ایده هاست که شجاعت می خواهد.
چشم های من ایراد دارد و خانه نشین هستم. در حال حاضر فقط توانایی کار کردن با گوشی و تبلت را دارم. از شما خواهش می کنم به من بگویید چگونه از طریق فضای مجازی کسب درآمد کنم؟چه تخصصی را پیگیری کنم؟
اولا باید بگویم که شما در یکی از بهترین دوره های تاریخ زندگی می کنید که پر از فرصت است. دوما ابتدا توانمندی ها و علایق خود را بنویسید و با بررسی مشاغل مختلف بهترین راه را انتخاب کنید.
درآمد دو میلیونی در ماه در شغل املاک دارم. اما استعدادم در زبان انگلیسی خوب است. به نظر شما تغییر شغل بدهم؟
ما در تدریس زبان هم افراد کم درآمد داریم هم پر درآمد. در مسکن و املاک هم به همین شکل. موضوع فقط انتخاب شغل نیست. مهم رویکردی است که ما به شغل داریم. از خودتان سوال کنید که علاقه من کدام است و حاضرم با جان و دل کار کنم؟
لطفا راهنمایی کنید چگونه صبت کنیم؟ با چه لحنی؟
مجدداد تاکید می کنم ما در یکی از بهترین دوره های تاریخ زندگی می کنیم که پر از ابزارهای مختلف ارتباطی است. یک راه خوب شنیدن صدای خود است. حتما با وسیله ای صدایتان را ضبط کنید و آن را گوش کنید. شاید از صدای خودتان خوشتان نیاید. اما با تمرین بیشتر و بیشتر گوش کردن قطعا به صدای خود علاقه مند خواهید شد.
درآمد من کم است. چگونه به درآمد بالا برسم؟
اگر شغلتان کارمندی است باید شایستگی های خود را نشان دهید. در کشور ما کار کم نیست. شایستگی کم است. شایستگی فقط تحصیلات نیست. مدیران رده بالا به دنبال افراد شایسته هستند. در اینجا به دلیل اطلاعات ناقص توضیح بیشتری نمی دهیم.
آیا تحصیل در خارج از کشور در موفقیت تاثیرگذار است؟
ما هم افراد خوشحال و هم ناراحت را در خارج از کشور می بینیم. مساله اصلی این نیست. مسئله دانستن تکلیف است. دانستن هدف است. وقتی بدون هدف به خارج مهاجرت کنیم، احتمالا با شکست مواجه می شویم.
به نظر شما همه باید بدانند به چه چیزی علاقه دارند؟
صد درصد. اگر بدانیم می توانیم از توانمندی هایمان با بازدهی بالاتری استفاده کنیم. وقتی کیف پرازپول داشته باشیم اما ندانیم در آن پر از پول است، چگونه از آن استفاده می کنیم. توانمندی ها هم به همین شکل است. باید در این کیف را باز کنیم تا شکوفا شود. گوهرهای گرانبهای درونی ما باید شناسایی و از آنها استفاده شود.
من ذاتا در ارتباطات و روابط عمومی مهارت دارم. چگونه می توانم هم کارآفرین باشم هم به علاقه ام برسم؟
کارهای بسیار زیادی هستند که با مخاطب ارتباط دارند. مثل شبکه سازی، بازاریابی و روابط عمومی. می توانید بهترین انتخاب را انجام دهید.
با وجود کیفیت خوب پیتزاهای من، مشتریان کمی دارم. چه کنم؟
کیفیت خوب کافی نیست. نحوه ارائه هرچیز اهمیت آن را مشخص می کند. تبلیغات خوب در کنار کیفیت عالی، می تواند موثر باشد. تبلیغات، بازاریابی و برنامه های مربوط به مشتری مداری را دست کم نگیرید.
من خجالتی هستم. به همین دلیل گمان می کنم در انجام هرکاری شکست می خورم. لطفا مرا راهنمایی کنید؟
خجول بودن، ضربه بزرگی به ما می زند. نکته مهم این است که نقطه مقابل خجول بودن پررویی نیست. بلکه قاطع بودن است. برای مواجه بودن با بحث خجول بودن، تاکید دوباره ما این است که به دل ترس ها بروید. هرچه این ترس ها را بیشتر تجربه کنید، کمتر می شود و هرچه فاصله بگیرید قوی تر می شود.
من کارمندی با حقوق دو و نیم میلیون هستم و 100 میلیون سرمایه برای راه اندازی کسب و کار دارم. مرا راهنمایی کنید!
اینکه چطور می خواهید کارتان را رها کنید مهم است. افراد را می توانیم به دودسته تقسیم کنیم. افرادی که زیر استرس و فشار خوب کار می کنند و افرادی که تحت استرس بازدهی کمی دارند. اولین توصیه ما به شما این است که خودتان را بشناسید. افراد گروه اول وقتی کار کارمندی خود را رها و به دل کسب و کار و تجارت آزاد بروند، چون می دانند پل های پشت سرشان خراب شده، با اشتیاق بیشتری کار می کنند. اما گروه دوم باید در کنار خودشان کسب و کار را راه اندازی و در صورت نتیجه گرفتن، شغل خود را رها کنند. راه خودشناسی هم کتاب ها و محتویات خوب و به روز شده ای هستند. مثل کتاب "5 نقطه قوت خود را بشناسید" که می تواند کمک زیادی به ما کند. با جستجو در اینترنت هم منابع خوبی گیر می آوریم.
کسی که همه عمرکارمند بوده و استعداد و علاقه خاصی هم نداشته باشد، چطور می تواند بفهمد که چه کاری انجام دهد؟ آیا برای شروع دیر نیست؟
انسان بی استعداد وجود ندارد. بهتر است بگوییم هنوز استعداد و توانمندی خود را پیدا نکرده ایم. برای کشف استعدادهای وجودی باید بسیار زیاد جست و جو کنیم. معنای زندگی خود را درک کنیم. برای اینکار از بسته های مجازی، کتاب ها و مقالات استفاده کنیم. اگر 100 میلیون تومان پول گم کنیم چگونه به دنبال آن می گردیم؟ به هر دری می زنیم تا آن را بیابیم. به همین شکل با تلاش زیاد به دنبال کشف توانمندی هایمان برویم.
ایده ای داشتم و به صورت تست تکی، به مرحله تولید رساندم و نتیجه خوبی گرفتم. مجموعه مطمئنی جهت سرمایه گذاری برای این ایده ها هست؟
شما ابتدا باید بتوانید روی مهارت های متقاعد کردن و ارائه سرمایه گذاری و این مهارت ها یاد بگیرید. اینکه کالا و خدمات خود را خوب ارائه کنید بسیار مهم است. بعد از آن بسته به این که چه کالا یا خدمتی ارائه می دهید، باید بهترین افراد یا شرکت ها را برای سرمایه گذاری پیدا کنید.
من در شغل سبزیجات آماده و خشک فعالیت می کنم. اما خودم را باور و قبول ندارم. برای فروش بیشتر پیشنهادتان چیست؟
اگر ما خودمان را قبول نداشته باشیم، چطور می توانیم توقع داشته باشیم که مردم ما و محصولمان را قبول کنند و برای آن پرداخت کنند؟ از جنس خود مطمئن باشید. خرید ریسک دارد و اگر فروشنده این ریسک را نپذیرد، خریدار هم آن را نمی پذیرد. شما برای محصولاتتان همچنین می توانید ارزش افزوده و کارهای نوآورانه و خاص تعریف و به آن اضافه کنید. مثل گارانتی و کارهای مشابه. شما باید دیده شوید و بازارهای بالقوه را کشف کنید.
به نظر شما بدون سرمایه و امکانات آموزش فن بیان را شروع کرد؟ چطور باید این کار را انجام دهم؟ لطفا ایده ای برای اینکار بدهید.
نکته اول این است که خود من، در آغاز راه نه تنها سرمایه ای نداشتم، بلکه بدهی های زیادی داشتم. سرمایه ممکن است کار را تسهیل کند، اما ضروری نیست. برای شروع کار پیشنهاد می کنم بهترین ها در این حوزه را ببینید و به روش مهندسی معکوس کار خود را آغاز کنید.
برای شروع کارآفرینی چندسال سابقه در صنعت مهم است؟
عددها در این دنیا دیگر معنای واحدی ندارند ذهن خود را درگیر این عددها نکنید. هرجا می خواهید بروید ابتدا باید رایگان کار کنید و سپس با نشان دادن ارزش و شایستگی خود، بتوانید پیشرفت کنید. (نکته : قانونی هست که طبق آن با 10 هزار ساعت تمرین اصولی، شما می توانید جزو بهترین نفرات در شغل یا تخصص خود شوید. اما برای حداقل آن 20 الی 30 ساعت زمان در نظر گرفته می شود. کتابی تحت عنوان 20 ساعت می گوید که مثلا با 20 ساعت تمرین صحیح سخنرانی، می توانیم یک سخنرانی خوب ارائه دهیم. اما عدد 1000 ساعت معنادار است. قطعا با هزارساعت تمرین می توانید نتیجه خوبی از کار خود بگیرید. اتفاقی که برای خود من افتاده است. )
من کاری در زمینه بسته بندی شروع کردم. شرکت دیگری کار دیگری به ما پیشنهاد دادند. اما من خیلی دوست دارم که کار خودم را انجام دهم. در این زمینه مردد هستم. نظر شما چیست؟
شما باید ببینید 10 سال آینده می خواهید کجا باشید. یا حتی 5 سال آینده. اگر با این دیدگاه نگاه کنید احتمالا به پاسخ سوال خود می رسید. ضمنا خیلی اوقات بهتر است تمرکز را روی یک کار بگذاریم تا چند کار. شما در اینجا بین خوب و خوب تر باید یکی را انتخاب کنید. اولویت ها و ارزش ها را حتما روی کاغذ بیاورید و آنها را تجزیه تحلیل کنید.
من سرباز هستم و برای بعدازظهرها نمی دانم چه کاری را آغاز کنم. مدتی درس خواندم اما نتیجه ای نگرفتم. حتی به سمت مربیگری فوتبال رفتم که از طریق دیگران کمی ناامید شدم. به نظر شما چه کنم؟
اول شما را ستایش می کنم که می خواهید از زمان های خود، به خوبی استفاده کنید. اما برای جواب سوال خود، باید بدانید که حرف های دیگران نباید اینقدر روی شما تاثیر گذار باشد. مثلا اگر کسی به پروفسور سمیعی می گفت باید آشپز بشوی و او به حرف آن شخص گوش می داد آیا اکنون پروفسور سمیعی بود؟ خیر. بنابراین باید هرکس ارزش وجودی خود را بداند. یک راه خوب این است که از اطرافیانتان بخواهید 5 ویژگی مثبت شما را بگویند. از برایند این نظرات نکات خوبی راجع به توانمندی های خود می توانید متوجه شوید.
چطور مهارت های ارتباطی خود را قوی کنیم و به دیگران آموزش بدهیم؟
اولین بحث این است که مهارت های کلامی شامل فن بیان، متقاعد سازی و سخنرانی را بلد باشیم. نکته بعدی مهارت های اعتمادسازی است. چطور حس اعتماد را به دیگران القا کنیم. یکی از بهترین نمونه ها الگو گرفتن از نمونه های خوب داخلی و خارجی است. از تجربیات آنها استفاده کنیم.
حرف و پیشنهاد شما به بیکاران چیست؟
توصیه من کار بر روی شایستگی های خودتان است. هرکس شایستگی کافی داشته باشد، امکان ندارد که بیکار بماند. بنابراین وقت بگذارید و شایستگی های خود را ارتقا دهید. در چهار حیطه: شایستگی های فکری (درست فکر کردن، درست تصمیم گرفتن، مسئولیت پذیری و ..)، شایستگی های بیان (درست صحبت کردن، ارائه خوب، ارتباط موثر و ….) ، شایستگی قلبی و روباط (ارتباط صحیح کاری، خانوادگی و …) و شایستگی جیب! (مدیریت مالی و درک درست از کسب و کار)
اگر برای اینها وقت بگذارید، مدیران بزرگ به سراغ شما خواهند آمد.
خانمی هستم که در منزل کار لباس فروشی ایجاد کردم و از طریق فضای مجازی با مشتریان در ارتباطم. برای زیاد شدن مشتریان چه کار کنم؟
به سراغ آمار و ارقام بیشتری بروید. از این اطلاعات می توانید متوجه شوید که کدام مطلب بیشتر بازدید کننده داشته، کدام ها نظرات بیشتری جلب کرده و به این شکل هدف گذاری خود را دقیق تر انجام دهید. بهترین های خود را پیدا و الگوی مناسب را تشخیص دهید تا به طور موثرتر مخاطبین را جذب کنید.
من خانمی هستم که کار تهیه و تولید کیک انجام میدهد و بسیار دوست دارم برای خودم کار کنم. با چه روش هایی مردم را جذب کنم؟
مجموعه های مخاطب خود را به درستی باید انتخاب کنید و به انها به طور ملموس از محصولاتتان بدهید. مثلا شیرینی و کیک. فینگرفودهایی به طور مثال می توان تهیه و برای تست در اختیار دیگران قرار داد. همچنین با عکس و فیلم های جذاب در شبکه های اجتماعی به مخاطبین خود بیفزایید. همچنین از مناسبت ها به خوبی آگاه باشید. مثلا روز زن و عید نوروز.
راجع به متن نویسی بیشتر توضیح دهید!
این مهارت یعنی من چگونه بنویسم تا مخاطب دقیقا بفهمد چی میفروشم، چگونه میفروشم و برای تهیه آن چگونه می تواند با من تماس بگیرد. چطور به من اعتماد کند و آیا این اصلا به درد او میخورد یا نه. برای اطلاعات بیشتر عبارت تبلیغ نویسی را در اینترنت سرچ کنید.
چگونه می توان فن بیان را تقویت کرد؟
یکی از تکنیک هایی که گفتم، همان ضبط کردن صدای خودتان بود. تکنیک بعدی، گوش دادن صدای افراد موفق در حیطه مورد نظر و الگوبرداری از آن است. مثلا چه داستان هایی در خلال صحبت هایشان می گویند و چه کارهایی انجام می دهند.
چطور می توانم با هزینه اندک مهارتم را بالا ببرم و چگونه بازاریابی را شروع کنم؟
حتی بدون هزینه هم این مهارتها قابل ارتقا هستند. دسترسی به اینترنت بسیار آسان و مطالب بسیار زیادند. اکثر آنها رایگان اند. مدرسین زیادی هم دوره های رایگان دارند.
میخواهم مغازه روشنایی و لوستر بزنم. تخصص آن را ندارم اما به شدت علاقه دارم. به نظر شما چه کار کنم؟
شاید بهتر باشد مدتی کوتاه در یک مغازه مشابه کسب تجربه کنید و چم و خم های کار دستتان بیاید. خیلی کارها را ممکن است دوست داشته باشیم اما سختی های آن را هرکسی نمی پذیرد. همچنین الگوبرداری از کسب و کارهای دیگران نکته مهمی است.
با سرمایه هفت میلیون تومانی چه شغلی می توانم راه اندازی کنم؟
هیچ شغلی. تازمانی که هدف ها، علایق و استعدادهای خود را نشناسید.نگویید فلانی در آن کار موفق شد پس حتما من هم موفق می شوم. حتما باید کاری که میخواهید بکنید برای شما معنا داشته باشید. وگرنه سرمایه هرچقدر زیاد باشد مهم نیست.
دانشجوی مهندسی برق هستم و میخواهم کارواش سیار راه اندازی کنم. به نظر شما موفق می شوم؟
جای خوشحالی دارد که دوستان ما اهداف بزرگی دارند. اول ایده خودتان را بدون سرمایه نگاه کنید و مشکلات و مسائلی که قرار است با آن روبرو شوید بررسی کنید. به تدریج از سرمایه ای که کنار گذاشتی به آن تزریق کنید. ایده را یک مرتبه شروع نکنید و سعی در یک شبه پولدار شدن نداشته باشید.
من در علایقم سرگردانم و نیاز به تایید دیگران دارم. چه کنم؟
اگر شما به دنبال تایید دیگران باشید، هیچوقت به آن نمی رسید. اگر روی آب راه بروی، بازهم عده ای می گویند چون بلد نیستی شنا کنی روی آب راه می روی! هدف نباید روی جلب نظر مردم باشد. بلکه ارزش های خود را پیدا کنید. هیچوقت نمی توانید همه را راضی نگه دارید.
برنامه ای برای مدیریت هزینه ها و سرمایه ها پیشنهاد دهید؟
اکثر انسان ها درآمد خود را صرف هزینه ها می کنند. اما افراد هوشمند درآمد خود را مدیریت و بخشی از آن را سرمایه گذاری می کنند. آن را برای کاری دیگر اختصاص می دهند. مثلا سعی می کنند موتوری بخرند و ان را در اختیار پیک قرار بدهند و درآمد جنبی ایجاد کنند. نکته این است که با پول خود چیزی نخریده، بلکه سرمایه گذاری کرده و از سود آن سرمایه گذاری موبایل یا ماشین خود را می خرد.
چرا یک سری از کارها را که فکر می کنیم دوست داریم شروع می کنیم اما نمی توانیم ادامه دهیم؟
دست روی دست گذاشتن هیچ فایده ای ندارد. مهم شروع است. نترسید. شروع کنید. اجازه ندهید دو سال دیگر همین سوال را دوباره از خودتان بپرسید.
کارهایی هست که انجام می دهم اما اشتیاق ادامه دادن آن را ندارم. زود دلسرد می شوم.
این یک توان است. افراد چندپتانسیلی. اتفاقا ویژگی بسیار خوبی است. منتها چون جامعه نمی پذیرد، برچسب از این شاخه به آن شاخه پریدن است. افراد چند پتانسیله دوست دارند به همه چیز سرک بکشند و اطلاعات کسب کنند. در اینجا وقتی ایده ای به ذهنتان می رسد، بلافاصله انجام ندهید. وقفه ای کوتاه مدت ایجاد کنید مثلا سه روز.
بسیاری از این هیاهو و انرژی ها کم می شود. ثانیا شغلی ایجاد کنید که شاخه های متخلفی برای شما ایجاد کند. مثلا من خودم فردی چندپتانسیلی هستم و هشت شغل عوض کردم. تایپیست بودم، طراح بودم، تورلیدر بودم، بازاریاب بودم، نویسنده و مدرس هم بودم. همه اینها را در کسب و کار خودم جمع کردم و استفاده می کنم.