قدر داشته هایمان را بدانیم
همیشه از دوران کودکی و در اجتماع، بزرگتران ما، به ما آموختند که وسائل، تجهیزات و امکاناتی که دیگران دارند، بسیار بهتر و مفید تر از آنهائی است که ما در اختیار داریم.
این مَثَل مدام بر زبانها جاری است که “مرغ همسایه غاز است.“
یعنی اینکه اگر همسایه ما، مرغی داشته باشد، مانند ما، دیگر آن مرغ نیست، بلکه غاز است.
این ضرب المثل برای بسیاری از ما متأسفانه صدق می کند، زیرا ما یاد نگرفتیم که به آنچه داریم، و آنچه در دستان ما است، اکتفا و اعتماد نمائیم.
بخاطر همین می خواهیم این موضوع را مورد بررسی قرار دهیم.
پس با ما همراه باشید.
داشته ها چیست؟
تمام آنچه که داریم، اعم از وسایل، تجهیزات، امکانات و … داشته نامگذاری می شود.
فراتر از آن نیز به چیزهائی دیگر نیز مثل گوش ها، چشم ها، لب ها، دست ها، پاها، پوست و تمام آنچه که در بدن داریم و از آن استفاده می نمائیم و جزء مایملک ما محسوب می گردد، نیز داشته اطلاق می گردد.
و باز یک مرحله دیگر فراتر می رویم، به هوائی که تنفس می کنیم، فضائی که از آن استفاده می کنیم، محیطی که در آن قرار داریم، خانه، خیابان، محله، شهر، کشوری که در آن قرار داریم نیز داشته اطلاق می گردد.
تمام این ها را ذکر کردیم، تا به این نتیجه برسیم که داشته ها می توانند متفاوت باشند.
در یکی از کلیپ ها، یکی از هنرمندان به طرز خارق العاده ای، فردی را نشان میداد که سوار ماشین پورشه است و در کنار آن، فردی سوار بر ماشین شاسی بلند، آرزو میکرد که ای کاش می توانست یک پورشه داشته باشد.
و در کنار این ماشین شاسی بلند، یک ماشین مدل بالا قرار داشت و راننده این ماشین مدل بالا، آرزو میکرد که ای کاش می توانست یک ماشین شاسی بلند سوار شود.
در کنار این ماشین مدل بالا، یک ماشین معمولی در حال حرکت بود، و راننده آن ماشین نیز آرزو میکرد که ای کاش من هم یک ماشین مدل بالا داشته باشم.
در کنار این ماشین معمولی، یک ماشین قدیمی در حال حرکت بود، که راننده ماشین قدیمی آرزو میکرد که ای کاش یک ماشین معمولی میداشت.
در کنار این ماشین قدیمی، راکب یک موتور، نیز آرزو میکرد که ای کاش می توانست حداقل یک ماشین حتی قدیمی داشته باشد.
در کنار این موتور، یک دوچرخه در حال حرکت بود، که راکب آن دوچرخه نیز آرزو میکرد که ای کاش می توانست حداقل یک موتور داشته باشد تا آنقدر دیگر پا به رکاب نزند.
در کنار این دوچرخه، فردی را در خیابان نشان میداد که آرزو می کرد که ای کاش حداقل می توانست یک دوچرخه داشته باشد تا بتواند گشتی در شهر بزند.
و در نهایت، یک فلج، ویلچری از توی ایوان که داشت به آن مرد، نگاه میکرد، آرزو میکرد که ای کاش پائی برای رفتن می داشت که می توانست در خیابان قدم بزند.
این تنها یک مثال است که نشان می دهد، هر کسی، بجای اینکه به داشته های خود نگاه کند، مدام نگاهش متوجه جای دیگر است و از داشته های خود بی اطلاع است.
چرا باید قدر داشته ها را در دوران پیشکسوتی (بازنشستگی) دانست؟
در زمانی که به سن پیشکسوتی (بازنشستگی) دست می یابید، بعضی از این عزیزان به جای اینکه، تازه زمان را برای استفاده بهینه از وقت و انرژی و امکانات خود مغتنم شمرده و شروع به فعالیت جدید و کار جدید نمایند، متأسفانه شروع به نگاه کردن به عملکرد دیگر افراد نموده و دائم در حال گله کردن از وضعیت و زمانه هستند.
و تمام تقصیرات را به گردن زمانه و روزگار می اندازند
ما یاد نگرفتیم که از بعضی از داشته های خود، به خوبی استفاده نمائیم، و همین امر موجب این می شود که آن داشته از دست برود.
شاعر گرانقدر، مولانا چه خوب سروده است:
شُکر نِعمت، نِعمتَت افزون کند کُفر نِعمت از کَفَت بیرون کند
این شعر به خوبی کل بحث را در یک خط بیان نموده است.
تا زمانی که ما به داشته ها ننگریم و شکر آن داشته ها را به جا نیاوریم، آن داشته ها، افزون نمی گردند.
و اگر بجای شکر کردن و توجه کردن به آن داشته، مدام گله و شکایت نمائیم و کفر نعمت کنیم، مطمئناً آن نعمت از کف ما بیرون می رود و دیگر دسترسی ما به آن نعمت از بین می رود.
مثال های فراوانی برای این شکر کردن ها و کفر گفتن ها وجود دارد، از آن جمله می توان به:
اینکه اکثریت ما در طول عمر خود، از قلب خود، به خوبی استفاده می نمائیم
ولی هیچوقت از آن تشکر نکرده و به آن توجه نمی نمائیم
و موارد مورد نیاز این عضو حیاتی را مد نظر قرار نمی دهیم.
تا زمانی که دیگر این عضو عزیز، شروع به گله و شکایت کرده و درد آن، باعث می شود که توجه هر چه بیشتر ما به آن معطوف گردد،
و مشخص است که در اکثریت موارد، یا دیر شده، یا باید برای برگشتن به حالت قبل، هزینه زیادی هم از نظر مادی، هم از نظر جسمی و روحی پرداخت نمائیم.
در اوایل همین سال بود، که بوسیله یکی از دوستان با یک مجتمع آموزشی معلولین آشنا شدم
و زمانی که از آنجا بازدید نمودم، دیدم که آنها نتوانستن را به توانستن معنا نمودند.
در آنجا با عزیزانی روبرو شدم که علیرغم اینکه از نعمت بعضی از عضوهای بدن خود، محروم بودند،
لکن با آموزش و استفاده درست از بقیه عضو های خود، حتی نان آور خانواده خود نیز شده اند
و این در حالی است که در همین اجتماع فعلی، بسیار افرادی هستند که با وجود سالم بودن کل بدن، حتی از ایجاد درآمد برای خود نیز قاصر هستند.
قدر داشته ها را زمانی می دانیم که آن داشته یا در حال گرفتن باشد، یا گرفته شده باشد.
قدر چشمانی که یک عمر از آن استفاده می نمائیم، اکثریت در سالمندی و زمانی که چشمانمان کم سو شدند، یا افراد نابینا به خوبی می دانند.
قدر گوشها که یک عمر، بدون اینکه متوجه شویم، وظیفه انتقال اصوات به داخل بدن را به عهده دارند، در زمان سالمندی، و زمانی که نیازمند به شنیدن بوسیله سمعک شدیم، یا اینکه بر اثر حادثه ای، شنوائی خود را از دست دادیم، متوجه می گردیم.
قدر قدرت چشائی، خود را در زمانی که آن را از دست بدهیم و دیگر طعم هیچ غذائی را نتوانیم حس کنیم، متوجه خواهیم شد.
قدر دستها، مچ ها، آرنج ها، انگشت ها را از کسانی باید پرسید که دستان آنها در حادثه یا بصورت مادرزادی از بین رفته یا وجود نداشته است.
قدر پاها را باید از کسانی پرسید که روی ویلچر هستند و یا قطع پا هستند.
قدر بینی خود را در زمانی که دیگر هیچ بوئی را تشخیص ندهیم، متوجه می گردیم.
قدر لامسه خود را در زمانی حس می کنیم که یا کاملاً سوخته باشیم و دیگر هیچ لامسه ای برایمان نمانده باشد، یا در سالمندی که دیگر لامسه مانند جوانی کار نکند، متوجه می گردیم.
از این دست مثالها تا بخواهید فراوان است.
شاید شما از خیلی از عملکردهای بدن خود بی اطلاع باشید که خداوند متعال، با چه زیبائی و سهولتی بسیاری از عملکردها را بدون اینکه متوجه شوید، انجام می دهد.
یکی از عملکردهای بدن، که من چند وقتی است بدلیل مواجه شدن با آن در اقوام، با آن آشنا شدم این است که مغز بدلیل کارکردن، یک سری فضولاتی تولید می کند و این فضولات باید به دستگاه گوارش جهت دفع آن هدایت گردد.
در حالت عادی این امر توسط یک سری از رگها که از مغز تا دستگاه گوارش وجود دارد، انجام می شود، لکن در پسر یکی از اقوام، این رگ فاسد شده است و پزشکان مجبور هستند برای انتقال این فضولات، از رگهای بیرونی و مصنوعی استفاده کنند، و ضرر این رگ های مصنوعی برای بدن، به صورت بی حس کردن، این پسر خود را نمایان می کند.
و این پسر هر چند سال یکبار برای تعویض این رگها، باید در بیمارستان بستری گردد تا این رگها تعویض شود.
حال باید از این پسر پرسید، رگی که در داخل بدن همه افراد هست و به خوبی کار می کند، چقدر ارزش دارد؟
به نظر شما، چقدر ارزش دارد؟
قدر سلامتی را از کسانی باید پرسید که هم اکنون در گوشه تخت های بیمارستان قرار دارند و آرزوی بلند شدن از روی تخت های بیمارستان و قدم گذاشتن در این ایام سوگواری در خیابان و هیاتها را دارند.
قدر آزادی را باید از افرادی که هم اکنون به جرم های مختلف در داخل زندان ها، اسیر هستند و نمی توانند برای خود عملکرد داشته باشند، به خوبی می دانند.
قدر امنیت را باید از مردم کشورهائی که در آنها هم اکنون، جنگ و خونریزی در آن کشورهای برپاست و هر لحظه که از خانه پا به بیرون می گذارند، انتظار انفجار بمب و یا شلیک گلوله ای را دارند، باید پرسید.
قدر هوای لطیف و پاک را باید از هم وطنان خوزستانی که در بعضی از روزها، حتی نفس کشیدن نیز برای آنها، عذاب آور می شود، باید پرسید.
چطوری می توان قدر داشته ها را در دوران پیشکسوتی(بازنشستگی) دانست؟
تمام این مثالها، و واقعیتها را عنوان نمودم تا بدین جا برسیم که باید از داشته ها قدردانی نمائیم.
و قدر دانی از داشته ها، در ابتدا، توجه به آن داشته ها است.
اگر در اداره ای مشغول به کار هستید، بجای اینکه به فیش حقوقی رئیس خود، و کارمند بالاتر خود، نگاهی بیندازید و مدام افسوس مبالغ آنها را بخورید، به فیش خود نظر افکنده و شکر گزار مبالغ ذکر شده در فیش خود باشید.
و مطمئن باشید که اگر به مبلغ فیش خود توجه کنید، خدا بر اساس شکر نعمت نعمتت افزون کند، مبلغ فیش شما را نیز اگر به مبلغ فیش آنها نزدیک ننماید، حداقل کاری انجام می دهد که بهره وری مبلغ فیش شما، با مبلغ فیش آنها برابری نماید.
اگر شما به داشته های خود، عشق بورزید، داشته های شما، نه تنها برای شما، مفیدتر و با ارزش تر خواهد شد، بلکه آن داشته ها، افزایش یافته و شادی، نشاط و سلامتی بیشتری در دوران پیشکسوتی(بازنشستگی) نصیب شما خواهد نمود.
پس بیائید، از هم اکنون، با یادداشت تمامی نعمت های خود، و شکر گزاری بابت تک تک آنها، در اوایل صبح و آخر شب، به هنگام خواب، از خداوند متعال، برای در اختیار داشتن این داشته های ارزشمند، تشکر و قدردانی نمائیم.
و مطمئن باشیم که با این شکرگزاری، نه تنها این داشته ها، کاهش نمی یابد، بلکه افزایش یافته و به مراتب بالاتر هدایت خواهیم شد.
با تشکر از شما