قبل از استادی چه بودم؟ بعد از استادی چه شدم؟
قبل و بعد از دوره استادی
عطیه ایلانلو، یکی از شرکت کنندگان مدرسه استادی 5 است. بهتر است این لایو آموزشی را ببینید تا با او، صحبتهای او و گفتگوی پیام بهرام پور با خانم ایلانلو بیشتر آشنا شوید:
لایوهای اینستاگرامی پیام بهرام پور
داستان حضور من در دوره استادی…
تیپ شخصیتی من یک تیپ «جستجوگر» است و چیزی را که میخواهم به دست آورم، از قبل کلی تحقیق انجام میدهم.
من پیش از حضور در دوره استادی هم تحقیقات زیادی رو این دوره کردم و دیدم این دوره دقیقاً همان چیزی است که من به دنبالش میگردم و اکنون بسیار خوشحالم که در این دوره شرکت کردم. تفاوت من قبل و بعد از دوره استادی از زمین تا آسمان است…
راهی که بالاخره پیدایش کردم…
من تا پیش از حضور در مدرسه استادی، مهارت خاصی نداشتم و در حیطه آموزش، فعالیت خاصی نکرده بودم. تنها حرف زدن را خوب بلد بودم. دوره مدرسه استادی به من کمک کرد تا مهارتهایم را به شدت بهبود ببخشم و خودم را باور کنم.
اکنون دورههای «تندخوانی و تقویت ذهن» را در شهر رشت برگزار میکنم، با دانشگاه پیام نور برای آغاز همکاریهای گسترده قرارداد بستم و فعالیتهای زیادی را شروع کردهام. احساس میکنم راه واقعی زندگیام را بعد از حضور در این دوره رؤیایی، تازه پیدا کردهام…
سختیهای دوره استادی…
یکی از نکاتی که میخواهم به آن اشاره کنم، این است که اصلاً خیال نکنید قرار است صرفاً در دورهای شرکت کنید، چیزهایی یاد بگیرید و سپس یک زندگی رؤیایی را شروع کنید!
اصلاً چنین چیزی در انتظار شما نیست. اتفاقاً بیشتر از لذت آموزش، سختیهایی که در مسیر موفقیت شما قرار میگیرند، نمود پیدا میکند. من در ابتدای دوره فکرش را هم نمیکردم که قرار است این همه چالش سد راه من شود ولی خوشبختانه با اعتماد به نفس و عمل به آموزشهای آقای بهرام پور، توانستم از آنها بگذرم. البته که هنوز چند ماهی بیشتر از دوره 5 استادی نگذشته و چالشهایی که قرار است از این به بعد پیش رویم قرار بگیرد، تعدادشان بینهایت است…
افکار ناامیدکننده، خواهناخواه به ذهن اغلب کسانی که در این دوره شرکت میکنند، هجوم میبرد؛ اما اینکه تا چه حد این افکار را باور کنیم و خودمان را اسیران کنیم یا آن افکار را به اسارت خود درآوریم، نکته مهمی است که میتواند مرزی بین افراد شکست خورده و موفق را تعیین کند.
دستاوردهای من از دوره استادی…
من دستاوردهای خودم از دوره مدرسه استادی را به دو بخش تقسیم میکنم.
اول: دستاوردهای فیزیکی و ملموس
طبیعتاً در حین دوره و پس از پایان دوره،هرکدام از ما که فعالیتهای جدی شروع کرده بودیم و برای آموزشها، «اقدام» انجام داده بودیم، دستاوردها و موفقیتهایی را هم به دست آوردیم. این دستاوردها شامل برگزاری کارگاههای جذاب، کسب درآمد از دوره استادی، آشنایی با یک سری از بهترین افراد و برقراری ارتباط با نهادها و جاهایی است که میخواستم با آنها ارتباط بگیرم. همچنین یکی از مهمترین دستاوردهای من، نوشتن کتاب «قول بده و بچسب به زندگیات!» بود که برایم خوشحالکنندهترین حس بود.
همچنین وب سایت و اینستاگرام خودم را راه اندازی کردم و مشغول فعالیت در آنها هستم.
دوم: دستاوردهای غیرفیزیکی و ملموس!
شاید باورش سخت باشد اما بعد از دوره استادی، من تبدیل به انسان دیگری شده بودم. این را نه فقط من حس میکردم،بلکه اطرافیان من هم به آن اذعان دارند.
روابط من با همسرم بهبود پیدا کرد و کیفیت بیشتری گرفت. با خانوادهام ارتباط مؤثرتری پیدا کردم. توانستم با افراد مهم دیگر، ارتباط بگیرم و تغییرات زیادی در زندگی خودم رقم بزنم. در مقابل نه شنیدن، ترسی ندارم و در مقابل میتوانم به راحتی «نه» بگویم. اعتماد به نفسم چند برابر بیشتر شد و من از این دستاوردهای غیرفیزیکی، لذت بیشتری میبرم تا موفقیتهای فیزیکی. من با هدف تغییر به این مدرسه زندگی آمدم و خوشبختانه، محصولات زیادی هم از آن برداشت کردم.
در دوره استادی چه چیزی یاد میگیرید؟
برای من دوره استادی یعنی دورهای که «زندگی کردن درست» را به ما یاد میدهد.
بدون تردید، وقتی در دورهای 9 ماهه، این همه مهارتهای مختلف چه نرمافزاری، چه سختافزاری و چه کلی مهارت که هر روز با آن سر و کار داریم را میگذرانیم، محال است تغییراتش را در زندگی حس نکنیم.
در این دوره مهارتهایی یاد میگیریم که هیچگاه در هیچ مدرسه و دانشگاهی به ما آموزش ندادهاند. مهارتهایی که گاه آنقدر در زندگی روزمره کاربرد دارد که آدم ناخودآگاه با گوشت و پوستش، آن را لمس میکند.
چیزی که برای من بسیار تأثیرگذار بود این بود که «آدمهایی که وارد دوره استادی میشدند» با «آدمهایی که از آن خارج میشدند» زمین تا آسمان تفاوت داشتند.
درسی که در مدرسه استادی گرفتم…
یکی از مهمترین درسهایی که در این دوره آموزش دیدم این بود که ما «از هر چیزی میتوانیم یاد بگیریم…»
از دوستی، از دشمنی، از شکست، از موفقیت، از اتفاقات روزمره و از هرچیز دیگری میتوانیم یاد بگیریم.
من دستاورد دیگری که در این دوره داشتم این بود که از این همه شرکت کننده، از هرکدامشان توانستم درسهای زیادی بگیرم.
من از هرکسی که در دوره استادی دیدم، چیزی یاد گرفتم. هر شرکت کننده برای من «یک معلم» بود.
تعداد شرکت کنندههای زیاد مانع یادگیری است یا بهبود دهنده این یادگیری؟
شاید در نگاه اول به نظر برسد دوره مدرسه استادی با تعداد شرکت کنندگان زیادش، نمیتواند اثرگذار باشد؛ اما به اذعان بسیاری از افرادی که در این دوره شرکت کردهاند، چنان سینرژی و یا بهتر بگویم هم افزایی در این دوره پدیدار میشود که اتفاقاً کیفیت و اثربخشی آموزشها را چند مرحله بالاتر هم میبرد. شما وقتی با این همه آدم اهل آموزش و رشد هم کلاس میشوید، ناچارید رشد کنید. محکومید به رشد!
دوست دارم خودم باشم…
اشتباهی که ممکن است برخی افراد دچارش شوند، این است که آنها میخواهند مثل سخنرانهای موفق ایرانی همچون پیام بهرام پور، علیرضا شیری، دکتر صاحبی یا دیگران شوند.
اما من توصیه میکنم سعی کنید بعد از آموزش دیدن، خودِ خودتان باشید. برند خودتان را پیدا کنید و در نهایت یک شخصیت مستقل از خودتان بسازید.
خانمها، قدرتمندند و توانا…
یکی از دیگر از اشتباهاتی که ممکن است اغلب خانمها به آن دچار شوند، این است که مگر خانمها هم میتوانند سخنران موفق یا یک فرد بسیار موفق شوند؟
این یک تفکر بسیار مسموم است. خوشبختانه شرکت در مدرسه استادی به شدت به من کمک کرد تا به این طرز فکر مسموم غلبه کنم. استادی به من یاد داد که زنان چطور میتوانند تواناییهای شکفت انگیزشان را بشناسند و خودشان را باور کنند. واقعیت این است که زنان هرگز در مقابل مردان ضعیفتر نیستند و چه بسا زنان بسیاری همین الان در کشور ما هستند که قدرتمندند و دارند کارهای مهمی انجام میدهند.
البته که خانمها در ایران چالشهای زیادی دارند؛ اما اکنون فضا به گونهای است که این چالشها کمتر شده و اگر هوشمندانه کار کنیم، به راحتی پشت سرشان میگذاریم.
راستش را بخواهید این مشکلات، کوچکترین مشکلاتی هستند که میتوانند در مسیر موفقیت به وجود بیایند.