فیلم گفت و گوی محمد پیام بهرام پور در شبکه دو
فیلم گفت و گوی محمد پیام بهرام پور در شبکه دو ، بسیار خوشحالم که در روز 27 اسفندماه سال 1393 مهمان شبکه دوم سیما در برنامه تلوزیونی « خوبی از خودتونه » بودم و با مجری عزیز این برنامه آقای شهرام شکیبا در مورد موضوعات مختلفی گفت و گو کردم که ایده اصلی آن بحث آداب معاشرت در مهمانیها و ارتباطات در مهمانیهای نوروز بود.
شما عزیزان میتوانید فیلم این گفت و گوی 20 دقیقهای من در برنامه خوبی از خودتونه رو در زیر مشاهده یا دانلود کنید.
محورهای اصلی این گفت و گو عبارت بودند از:
1. نحوه پوشش در مهمانی
2. رفتار مناسب با کودکان در مهمانی
3. نحوه استقبال از مهمان
4. حرفهای ممنوعه در صحبت
5. تعریف آداب معاشرت و …
امیدوارم از آن لذت ببرید.
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید
متن گفت و گوی محمد پیام بهرام پور در شبکه دو
شکیبا: بنام خدا سلام
چطور هستید؟
حالتون خوب هست؟
دیدم اینها خیلی خوش رنگ هست برداشتم آوردم که تو فاصله که بعدش میرم خبر بخونم یکی دوتا از اینها بخورم.
بوی بهار دارد میاد واقعآ دیگه هر جا که میرید میبنید همه دارند خودشون را آماده میکنند.
هرکس در حد توان خودش. یکی حالا وضعش بهترهست سبزه میخرد به اندازه غربی یکی وضعش مثل من هست یک سبزه میخرد به اندازه نعلبکی ولی همه ما سبزه را میخریم…
همه ما هفت سین را میچینیم…
همه ما امیدواریم که بهار بیاد و رویش دوباره طبیعت باشد…
دلمون، جونمون زنده باشد.
لحظه تحویل سال بشه یاد چیزهای خوب بیفتیم، شیرنی بخوریم، شیرینی تعارف کنیم، همدیگر را ببنیم و آرزو های خوب بکنیم.
آرزوهای که تو لحظه تحویل سال فکر میکنیم وقت خیلی بهتری هست برای به زبان آوردنشان.
گفتند که این را بخوانم و من برای شما خواهم خواند که امشب میخواهیم خودمون را آماده کنیم برای عید اما چه جوری؟
چه جوری قرار هست برای عید آماه شویم؟
حتماً توی دید و بازدیدها و معاشرت عیدانه دوست دارید که اصول آداب معاشرت را بهتر بدونید و بهتر رفتار کنید. فن بیان را بشناسید.
زبان بدن و تکنیک هایی که ما را در مهمانیها فرد جذاب تری نشان میدهد.
همه ما دوست داریم بدونیم…
برای همین امشب یک نفر را دعوت کردیم که درباره این ماجرا برای ما توضیح دهد:
“آقای محمدپیام بهرامپور”
اصلاً کارشون همین هست که همین چیزها را برای مردم درس دهند.
ضمناً گفتگو ما را ببنید جالب هست.
ایشان قهرمان زندگیش پدر خانومش هست. داماد به این خوبی کم گیر میاد.
آقا خوش آمدید.
بهرامپور: من هم سلام دارم خدمت شما و بینندگان محترم برنامه خوبی از خودتونه.
خیلی خوشحالم که در خدمت شما هستم.
دوره غیر حضوری سخنرانی و فن بیان را از دست ندهید
شکیبا: قربان شما به من بگید که فنبیان که شما به مردم میگویید تفاوت دارد با آن چیز که گویندهها باید بلد باشند؟
بهرامپور: میتوانم تقریبآ بگم یک قسمت خیلی خیلی کوچکش مشترک هست ولی فضاش کاملآ متفاوت هست.
شکیبا: یعنی میخواهم بدونم چه به مردم یاد میدهید که مردم دوست دارند از شما بیاموزند و در این کار موفق بودید؟
بهرامپور: ببنید برمیگردد این داستان به اینکه محمد تقی بهار که در کتابش مطرح میکند که ما فارسی زبانها چرا زبان و بیان ما ناله گونه شده، جویده جویده و ضعیف شده یعنی به غیر از افراد خوب توی تلویزیون میبینیم مثل شما گویندگان خوب هستند مجریان خوبی هستند.
شکیبا: نه نه من خوب حرف نمیزنم
بهرامپور: من حداقل این را قبول ندارم.
شکیبا: شکسته بندی کردم که از من تعریف کنید.
بهرامپور: خب کسانی مثل شما که کارشان همین هست. خب بقیه افراد معمولآ خیلی بیحال، ضعیف، دهنشان کم باز و بسته میشود، جویده جویده،
میگه: چه خبر؟
هی سلامتی…
اینجوری صحبت میکنند.
خب بیان فقط مخصوص یک کارهای مثل اینچنین نیست در لحظه لحظه زندگیمان این بیان وجود دارد و ما باید یاد بگیریم که چطور توی هر موقعیت با همسرمان با فرزند یا مشتریها یا هر جای دیگری بهتر صحبت کنیم.
شکیبا: کجا باید مودب باشیم؟
کجا باید آرام باشیم؟
کجا باید یک خرده رومانتیک باشیم؟
همه اینها بالاخره راه دارد، چاه دارد. برای اینکه چاه نبفتیم باید راهشو یاد بگیریم.
ببین یک نکته هست که ماها گاهآ برنامههای تلویزیونی میسازیم حالا کارخودمون را میگم مثلآ مسابقات ما ببینید عین مسابقه را یک کشور دیگه هم ساخته اما مسابقه مال آنها جذابتر هست چرا؟
بخاطر اینکه ما مردمان عادیای هستیم که خیلی کم از زبان بدن استفاده میکنیم.
خیلی کم reaction نشان میدهیم.
حتی خوشحالیمان را درست نشان نمیدهیم.
ناراحتیمان را درست نشان نمیدهیم.
همه اینها باعث میشود که کمی ضعیف شویم.
در واقع ساختار برنامهها ما دوست داریم که مهمون ما واکنش داشته باشد reaction نشون بده وقتی حرف من خوشش می آید من ببینم توی چهرهاش بدش هم آمد ببینم توی چهرهاش.
بهرامپور: بلی ببینید اینها مجموعه مهارتهایی هستند که قابل یاد گیریاند یعنی یک مهارت هستند مثل خیلی چیزهای دیگه استعداد نیستند شاید برخی به هر دلیلی این کار را بلدند اما اگر ما بلد نیستیم باید برویم یاد بگیریم اینکه چطوری گوش دهیم خیلی مهم هست من معمولآ صحبت که میکنم میگم خب همه فکر میکنید که خوب گوش میدهید همه میگن بله بعد میگم به خودتون نگاه کنید یک ساعت هست که همین جور نشستهاید نه سر تکون میدید نه کار میکنید نه یاداشتبرداری میکنید.
حتی گوش دادن فعال مهارت دارد.
من یک پروژه انجام دادم نزدیک هفتصد، هشتصد صفحه کتاب راجع به گوش دادن فعال خواندم، خودم فهمیدم که خودم هیچ چیز نمیدونستم!
خیلی موضوع گستردهای هست. صحبت کردن هم همینطور، سخنرانی کردن هم همینطور ، آداب معاشرت، محترم بودن همه اینها قابل یادگیری هستند.
شکیبا: خب این بحث آداب معاشرت که گفتید این خیلی نکته مهمی هست و یه چیز هایی هم هست که آدم نمیدونه چه کار کنه…
مثلاً میرویم یک جا مهمونی بچههامون همیشه مثل فنر در میروند انگار ضامنشان آزاد میشود یا مهمون توی خونه ما ببین گاهی واقعآ خستهکننده میشه گاهی واقعآ اذیت کننده میشه و گاهی نمیدونیم باید چیکار کنیم یعنی روی این موضوعات هم کار میکنید به آدم ها راجع به اینها هم حرف میزنید؟
هوش هیجانی EQ چیست؟ – EQ چه تفاوتی با IQ دارد؟
بهرامپور: ببنید آداب معاشرت یعنی اینکه ما یک کار کنیم هم خودمون لذت ببریم و هم دیگران از کنار ما بودن لذت ببرند این تعریف کلیاش هست که فکر میکنم همه بدونند منتها موضوع این هست که این در کنار ما بودن حالا تو هر جا فرق میکند.
آداب معاشرت در استفاده از موبایل را داریم، آداب معاشرت تو مهمونی را داریم، آداب معاشرت ارتباط فرزندمون را داریم، آداب معاشرت در ارتباطات با دیگران با همسر با هرکسی دیگه تو محیط کار که معمولآ اینها را ما یاد نمی گیریم، جدی نمیگیریم، فکر میکنیم بلد هستیم همینطور خب حالا این را میآییم تعریف میکنیم آداب معاشرت زمانی که فرزندان ما هم توی مهمونی هستند.
چند نکته وجود دارد که باید رعایت بکنیم یکی اینکه اگر بگیم به بچه ها نکن! قطعآ ترغیب خواهند شد حالا یه مثال ساده بزنم این فقط مخصوص بچه ها نیست. خب دوستی که زحمت گیریم را انجام میدادند به من گفتند که دست به صورتت نزن از آن لحظه صورت من شروع کرد به خارش.
الان من به بینندگان عزیزم میگم لطفآ صورتتون را نخارید ببنید چه اتفاق میافتد قطعاً صورت آدم شروع میکند به خاریدن
شکیبا: میگن الا انسانها حریص الا مامونه چیز که منعش بکنی حریص میشه نسبت به اون
بهرامپور: و خب ما وقتی میگوییم یه کار را نکن باید یک جایگزین داشته باشیم معمولآ ما جایگزین نمیدهیم فقط میگیم این کار را نکن! به این دست نزن! آن رفتار را نکن! زشت هست! بشین سرجات!
خب نتیجه مشخص هست کاملآ. هیچ جایگزین نداریم آن بچه میگه چه کارکنم من الان درگیر این بودم حالا به من میگه نکن من چه کار کنم؟!
نمیتونه پاسخ دهد.
شکیبا: پستههای آجیل مهمترین موضوع زندگی ما بود وقتی بچه بودیم بابام میگفت وقتی که رفتیم پستهها را جدا نکن ناخودآگاه و بعد نگاه میکردیم پستههای ظرف خودمان را خوردیم ظرف بغلی را هم خوردیم. بچه ها را چطوری میشه کنترل کرد تو ایام عید؟ بگو تو را خدا این خانهها را خونه تکونی کردن مردم.
بهرام پور: ببنید اینکه بخواهیم یک چیز به این بزرگی را مثلآ به دوتا راهکار بگیم واقعآ نشدنی هست آن بچه حالا به تعداد روزهایی که از عمرش گذشته به این کار عادت کرده.
شکیبا: پس موضوعات کلی تر را بگو مثل همین که این کار را بگیم نکن بچه بدتر میکنه این یکی و جایگزین بذاریم براش.
بهرام پور: دقیقآ حالا این جایگزینها چه میتواند باشه یک سری بازیها که ما قدیم هم انجام میدادیم قطعآ خیلی بهتر هست چون که همه الان توی مهمونیها یه موبایل گرفتند دستهاشون خب چه خبر یا شبکه اجتماعیشون را دارند چک میکنند با یک نفر دیگر دارند صحبت میکنند خب آن حس بدی میدهد به فرد. میتونیم همان کارهایی که قبلآ میکردیم بازیهای گروهی این ارتباط خیلی قشنگ ر میتونه باشه.
خیلی رفتارهای دیگه هست که میشه جایگزین کرد.
سوال پرسیدن درست از بچه ها خیلی مهم هست ما مثلآ سوالات را که میپرسیم چی هست؟!
عمو را بیشتر دوست داری یا بابا را؟
یعنی بچه را میزاریم تو یک شرایط که بعد نمیدونه که الان عمو را بگم دوست دارم؟! این کار که هیچ فایده ندارد آن بچه را اذیت میکنه بعد هم که رفت بابا میگه برای چه گفتی عمو را مگر من چی برات کم آوردم و کلی دردسر برای آن بچه ایجاد میکند.
شکیبا: حالا یه موقیعت دشوار ایجاد میکند برای آن بچه.
بهرامپور: دقیقآ که هیچ فایده ندارد جز اذیت کردن آن بچه…
یک خواهش هم در حقیقت از بزرگترها دارم اینکه خیلی توی تربیت یک بچه دخالت نکنند.
یعنی پدر و مادر مثلا سالیان سال زحمت کشیدن یک رفتار را در بچه شکل دادن بعد تو دو روز یک کاری را انجام میدهند خب این همه 8 یا 10 سال زحمات پدر و مادر نابود میشه. خب یک سال دیگه باید تلاش کنند تا آن رفتار برگردد.
مثلا نمیدونم این شوخیهای که بزرگتر ها باهم دارند ولی کودک را وسیله کار میکنند که برو برو از گوش بابا رو بگیر بیار اینجا ببینم رفت همش اونجا نمیاد به ما یه سر بزنه! ببین یه شوخی همه میخندن ولی نتیجه که به آن بچه درد این هست که بعد از مهمونی هم به خودش اجازه دهد گوش بابا شو بگیرد.
شکیبا: خب آویزان هست به گوش بابا بچه آره اینها را که دارید میگویید بسیار مهم هست و همه دارند فکر میکنند راجع به یک چیزی دیگه که هم هست بعضی وقتها مادرها برای اینکه بگن ما بچهها ما را درست تربیت کردیم اگر اشکالی از خود بچه هست یا امروز نمیدونم چرا بچهمون اینجوری شده؟!
حالا میخواهند بچه را تنبیهش بکنند و آن دیگه خیلی جو را خراب میکنه مهمونی را به هم میریزه همه دوست دارند که جذاب باشند، همه دوست دارند مورد توجه واقع بشوند در یه جمع این به خیلی چیزهای دیگه بستگی دارد.
نوع رفتارمون، نوع نشت و برخاسمون، حرکاتمون، مدل لباسمون، حرفهامون، که همه چیزهای که بهش میگیم آداب معاشرت راجع به اینها کلیدهای مهمش چه هست که میشه تو این برنامه توی این زمان محدود اندک گفت.
بهرام پور: یه کم بریم سراغ آداب معاشرت توی مهمونی با توجه به شرایط عید و اینها یه چندتا نکته ریزهست که ما رعایت نمیکنیم مثلآ همین استقبال!
به استقبال مهمون رفتن یا بدرقه کردن تنها کسی که آسیب میبییند تو این استقبالها همسایهها هستند. بعضیها تا دم در میروند، بعضیها تا دم در آپارتمان میروند، بعضیها تا سر کوچه، بعضیها تا سر خیابون میروند به استقبال مهمون، بعضیها هم تا دم در خونه مهمون میروند!
یعنی کل آن محل متوجه میشوند که اینها دارند خداحافظی میکنند. بارها شده من نیمه شب دیدم که وسط خیابون یه داد و بیداد میشنوم میگم خدایا چه شده میرم نگاه میکنم هیچ چیز یه نفر داره خداحافظی میکنه.
تو مهمونیها این را در نظر بگیریم.
آداب معاشرت ایجاب میکند به احترام مهمون تا دم در منزل خودمون برویم و بعد به محض اینکه در ورودی باز شد سکوت اختیار کنیم که مزاحم بقیه نشویم، تمام صحبتها را لطفآ قبل بکنیم چون 90 درصد احوال پرسیها دقیقآ آن زمانی که در باز میشه یاد ما میفته.
شکیبا: آه! تازه گلهگذاری میشه خونه ما نیومدی…
به زری خانوم بگو…
به پری خانوم بگو…
آره اتفاقآ دستور در واقع اخلاقی که با ما دادن توی آموزشهای دیگه همین هست میگن تا دم در باید در واقع مهمون را بدرقه کرد.
بهرامپور: یه چیزی دیگه یعنی لحظهای که وارد در میشویم این هست
شما بفرمایید- خواهش میکنم- شما بفرمایید- این تعارفهایی که ساعتها ما داریم.
شکیبا: وای! از آن خونههای که خیلی در دارند یعنی حتمآ دقت کردید ورود ما به خونه نیم ساعت طول میکشد و خروج ما هم نیم ساعت حالا همش ده دقیقه آنجا کار داریم.
بهرام پور: خب کاری که باید انجام دهیم این هست که بدونیم ما زمانیکه میزبان هستیم یعنی میآید منزل ما، ما باید جلو حرکت کنیم مشخص هست بخاطر اینکه مهمون نمیدوند کجا باید حرکت کنه.
جلو حرکت میکنیم منتها به این صورت نه که پشت ما به سمت مهمون باشد بلکه با یک زاویه حرکت میکنیم و مشایعت میکنیم و بعد مشخص کنیم که کجا بشینید.
خیلی وقتها دیدیم کنار ما میایستند هی نگاه میکنند بچهها منتظر مامان و باباها هستند که بگن کجا بشینند!
خب این خیلی کمک میکنه که مهمون راحتتر باشد. شاید شما در واقع یک جایی در نظر گرفتید براش. اینکه یک جای بشیند و بعد بگیم میشود اینجا بشینید حس خیلی بد به شخص میدهد.
شکیبا: خندیدن ، خندیدن و اینکه یه وقتها خنده را نمیشه کنترل کرد یه شوخی بین مثلآ خانوادهها اتفاق افتاده حالا میرویم یه جای مهمونی ربطی هم به صاحب خونه نداره ما شوخی بین خودمون ما را میاندازد به خنده، خنده هم که مثل ویروس پخش میشه جمعش هم نمیشه کرد چه کار باید کرد؟
بهرام پور: این را همه ما دیدیم خب برخی میتونند خیلی خوب مدیریت کنند برخی توش واقعآ درگیر هستند این فقط توی مهمونی هم نیست. همه جا هست من تو محیطهای کاری خیلی زیادی دیدم که باعث شده آن شخص ارتقا پیدا نکند بخاطر اینکه میگویند شما جدی نیستید اینکه بتوانیم کنترل بکنیم خیلی مهم هست شاید جالب باشد بدونید من دقیقآ از همانهایی بودم که نمیتونستم خندهام را کنترل کنم سه بار از مدرسه اخراج شدم و مدرسه هم دیگه من را نپیذیرفت یه جای دیگه رفتم حالا بگذریم از این داستان…
من سرکلاس دایمآ چیزی که بین خودمون بود میخندیدم خب معلم هم بنده خدا میدید یکی داره همین طور میخنده خب این باز هم قابل رفع هست. یاد بگیریم چطور اینکار را انجام دهیم.
من یک مطلب توی سایتم گذاشتهام رایگان هم هست و میتونند توی اینترنت جستجو کنند “مهارتهای کنترل خنده” مطالبش را کاملآ مطالعه کنند راهکارهای زیادی دارد ولی یکی از ساده ترین راهکارها این هست که:
از قبل کمی تمرین کنیم یعنی برویم جلو آینه یاد آن اتفاق خندهدار بیفتیم و چهره خودمون ببینیم و سعی کنیم تا میتوانیم بخندیم، بعد از آن سعی کنیم خنده خودمون را کنترل کنیم.
یه روش کوچک دیگه این هست که البته زیاد توسعه نمیکنم اینکه با دندان لبمان را یک کوچولو گاز بگیریم.
شکیبا: بابا آدم میشناسم اینقدر لبش زخم شد خندش بند نمیاد.
بهرام پور: یه راهکار دیگه که وجود دارد اینه که باز هم خیلی خوب نیست، دیگه چاره ای نیست ممکنه واقعآ شرایط بدی باشد اینکه به یک اتفاق خیلی ناخوشایند فکر کنیم که برای ما افتاده قطعآ دیگه ناخودآگاه جمعترخواهد شد.
شکیبا: پس این اتفاق برای شما هم میافتد. من فکر میکردم برای خود من فقط اینطور هست که گاهی ما مثلآ ما یکی دوتا دوست داریم که شاید سالی یک بار همدیگر را بیبنیم ولی هر وقت مثلا من با “رضا موسوی” یک رفیقم هست ما که تو چشم همدیگر مستقیم نگاه کنیم، میخندیم دیگه اصلا دلیلی وجود نداره و حالا یه وقتها توی یک جمع که دوتایی با هم نشستیم واقعآ برای بقیه آزار دهنده هست گاهی فکر میکنند ما داریم به آنها میخندیم.
یک نکته دیگه که هست بعضی از ما واقعآ نوع نشستنمان مناسب نیست یعنی یا یه جاهایی نمیدونیم الان روی مبل نشستهایم خب الان پام را روی پام بیندازیم بد هست یا خوب هست؟! الان دست به سینه بشنیم خوب هست یا بد هست؟! اینها را از کجا میشه فهمید خوب ؟
بهرامپور: برخی خیلی سخت میگیرند مثلآ به این معنی میگن که شما دست به سینه بشینید یعنی اینکه گارد دارید اینها به شدت فرنگیاند. مثلآ یک عده میگویند شما دست به بینی بزنید یعنی دارید دروغ میگویید!
خب پس با این اوصاف 99 درصد اوقات مردم دارند دروغ میگن.
شکیبا: ضمنا این آدمها سیبیلهاشون بلند نیست. من سیبیلم بلند هست اینجا میخورد این باعث میشه من دروغ بگم؟
بهرامپور: این دیدگاه هست که مثلآ الان شما گارد دارید چون دست به سینه نشستهاید.
شکیبا: نه من دستم خسته شده
بهرامپور: ممکن هست سردتون باشد یا هر اتفاق دیگه باشه اما بعضیها خیلی میآیند سخت میگیرند. یه سری اصول وجود دارد یک طوری بنشینیم که بقیه مواظب باشند من بیام یه طوری لم بدم خیلی زشت و زننده هست که شما بگید چرا این اینطور فرو رفته رو صندلی یا از آن طرف پام را یه قسمت بیندازم رو پام که کف کفشم تو صورت یه نفر دیگه باشد این رفتارها باعث ناراحتی میشود. توی پوششمون چیزهای خیلی مهمتر وجود دارد اینکه میزبان ها گاهی اوقات اشتباه میگیرند که فکر میکنند میزبان هستند دیگه لازم نیست پوشششون را دقت بکنند یه جوری راحت میپوشند، با یک عرقگیر می نشینند تو خونه و توقع دارند مهمون راحت باشه…
مهمون معذب میشه! ما هم دقیقآ همینطور که مهمانمون یک جایگاه دارد یک پوشش مناسبی دارد ما هم باید همین را رعایت بکنیم و نکته بسیار مهم این هست که در مهمانیها خیلی تاکید میشه که حتمآ جوراب به پا داشته باشید این خیلی خوب نیست ولی متاسفانه این موضوع را زیاد میبینیم.
بحث جوراب را که بارها و بارها خب با پا برهنه توی مهمونی حضور پیدا میکنیم یه مقدار از حالت لزومآ الان قرار نیست رسمی باشیم توی مهمونی توی هر حالت یک نوع احترام به مخاطب هست.
شکیبا: خب ببین سر موضوع اینکه برای دیگران جذابتر باشیم. یه تکنیکها و کلیدهای کوچک هست دوست دارم از آنها بگویید که یک خرده جزییتر هم صحبت کنیم با هم.
بهرامپور: حتمآ راجع به سه تا چیز اگر موافق باشید صحبت کنیم؟
- مدل احوالپرسی
- یکی این افراد که ضد حال هستند
- بحث لبخند هست
اولین مدل احوال پرسی هست:
مدل احوال پرسی معمولآ این شکلی هست که چه خبر؟
یک فرود هم دارد منتظر هست که فرد بگه بدبختی، میگذره، نفسی میره میاد! انگار کم چیز هست نفس رفتن و آمدن منت میزاریم سر خدا!
خب این مناسب نیست.
ما بعضی مواقع بجای حال و احوالپرسی، حال و احوالگیری میکنیم!
زنگ میزنم به شما یک سال گذشت یه زنگ به ما نزدی یا مثلا من اساماس میدهم یعنی من قدر 41 تومان یه اساماس نمیارزم حال آن فرد را میگیریم…
حالا آن فرد به هر دلیلی وقت نکرده حال شما را بپرسد شما باید با تمام وجود حالشو بگیرید؟
شکیبا: اگر آن آدم اینقدر برایت مهم هست که دوست داری واکنشش را ببینی خب تو یه 14 تومان خرج کن یه بار دیگه حالشو بپرس.
بهرامپور: حالا یک عده خیلی جالب هستند شما به ایشان زنگ میزنید به جای تشکر میگویند:
چه عجب یاد ما افتادی!!
یعنی باز میبینید حال افراد را کاملآ میگیرند یعنی هیچ کمک نمیکنند، هی یاد ما کردید چه عجب، کارتو بگو، میبینید اینا همش حال آدم را میگیرد.
شکیبا: مثالی من بگم بعضیهاشون طوری ما را معذب میکنند یا چند تا تحقیر خودشون دیدید دیگه اینها آخرش هست یعنی طرف میگه خب بالاخره مارا آدم حساب کردی دیگه یعنی ببین خودش تحقیر میکنه و در واقع داره به من توهین میکنه وقتی این جوری حرف میزنه.
بهرامپور: اما یک قسمتی میگه که شما نمیدونید کدام را درست کنید! تحقیر را درست کنید یا آن نیامدن را درست کنید؟!
دقیقآ همینطور هست.
مورد بعدی اینکه باز حال افراد را میگیریم مثلآ یک تحقیق من خوندم خیلی جالب بود یک فردی که خیلی سرحال و خوب بود یه نفر میآید بهش میگوید چرا؟ چی شده؟ چرا حالت بده؟ میزون نیستی؟ مشکل شما چی هست؟
میگه: نه خوبم مشکل ندارم.
چند دقیقه بعد یک نفر دیگه از دوستانش دوباره میآید میگه که: چی شده امروز سرحال به نظر نمیرسی مشکل داری؟
میگه: نه مشکل ندارم.
نفر سوم که میآید این را مطرح میکند خب میگه که چه شده امروز سرحال به نطر نمی رسی؟ مسئله پیش آمده؟ میگه: آره امروز اصلآ روز خوبی نبود!
این همان آدم هست…
سه بار پرسش این اتفاق را رقم زده یعنی این حس منتقل شده کاملآ آن انرژی منفی گرفته شده من پشنهاد میکنم یه بار اینکار را انجام بدهند بینندگان عزیز فقط یک بار برای یک نفر با سه نفر دیگه هماهنگ کنند این کار را انجام دهند و بعد به آن فرد بگن که این حال بدی که بدست آوردی برای چه هست؟
البته عادت نشود فقط یک بار که اثر این چرا بدی؟ چرا ناجوری؟ را در صورت که اگر مثبتش را بگوییم خب میتواند خیلی موثر باشد.
این چند تا نکته راجع به احوالپرسی بود.
شکیبا: ضد حال، ضد حال
بهرامپور: خب ببینید ضد حالها نمیدونم حالا چه دوست دارند، دوست دارند وقتیکه می رسند به یک جایی فقط با یک دیدگاه تفاوت خودشان را مطرح کنند.
مثلآ: شما کلی زحمت کشیدید اینجا را نارنجی کردید من از یک رنگ بدم میآید نارنجی هست.
خب الان چه کاری میتوانید بکنید شما فقط حالتون گرفته شده یا مثلآ: ظرف بهتر از این نبود اینجا بزارید؟
ظرف بهتر از این نبود یعنی یک چیز را میگویند که در دسترس شما نیست یا مثلا:
خیلی بدتر از آن، این بچهتون نسبت به سنش یک خرده ریزه نیست؟
خب الان مثلآ چیکار کنند؟ پدر و مادر بگیرند از دو طرف بکشند بچه را؟
این دیدگاهها دقیقآ فقط حال افراد را میگیرند هیچ کمک هم نمیکند اگر میخواهید نظر دهید بگید من یک دوست را میشناسم طراح هست میتواند شما را کمک کند رنگ بهتر را انتخاب کنید آن هم توی تنهایی نه توی جمع بگیم از یک رنگ بدم بیاد فلان هست. خب این افراد باید خیلی مراقب باشند، ناخودآگاه ما به شدت نسبت به اینها گارد گرفته میشه.
وقتیکه یه ویژگی در فرد مخصوصی ویژگی که قابل تغیر نیست آن را بیاییم زیاد پررنگ کنیم و مخالفت کنیم خب حال کلی جمع گرفته میشود و مطمئن باشید این عامل تمایز شما در جهت مثبت نخواهد بود بلکه میگویند اوه ،اوه دوباره اومد الان میخواد به چی گیر بده؟
شکیبا: این حس را داشتهاند آدمهای این شکلی بودند. موضوع سوم را هم بگید چون میگویند وقت کم هست.
بهرامپور: حتمآ بحث لبخند هست ما معمولآ وقتی خوشحالایم لبخند میزنیم ولی بیاییم این دفعه با یک دید متفاوت نگاه کنیم وقتیکه لبخند بزنیم هم خوشحال خواهیم شد این اتفاق خیلی اتفاق جالبی هست یعنی از این به بعد بیاییم تمرین کنیم. من همین الان از بینندگان عزیز خواهش میکنم الکی لبخند بزنید همین الان تا زمانیکه من صحبت را انجام میدهم حالتونن ببینید چطور هست؟ الکی لبخند بزنید همه بینندگان عزیز و بعد توی چند ثانیه دیگه ببینید حالتون قطعآ بهتر خواهد شد یعنی فقط بهه این معنی نیست که یکطرفه باشد.
من خوشحال باشم لبخند میزنم اگر لبخند بزنم هم خوشحال خواهم شد و این لبخند زدن یک چیز دو طرفه هست.
اگر من لبخند بزنم قطعآ در شما هم اثر یا کوچک یا بزرگ بسته به لبخندم دارد فقط بعضی از دوستان لبخندشون وحشتناک هست حتمآ بروند جلوی آینه یک کم تمرین کنند.
شکیبا: آره یک خرده بعضی لبخندها کلوش هست. خیلی خوب بود خیلی حرفهای خوبی زدید. آقای محمدپیام بهرامپور برایم حرف های خوبی زد نه فقط برای من بلکه برای هممون. امیدوارم که از اینها استفاده بکنید.
خیلی ممنونم لطف کردید به برنامه آمدید.
بهرام پور: خیلی ممنونم من را دعوت کردید
شکیبا: بعد آماده بشویم و اطراف خودمون را هم آماده بکنیم گاهی باغچههامون را باید آماده کنیم…
گاهی درختها را باید آماده کنیم…
گاهی خونه را باید آماده کنیم…
آماده باشیم بهار دارد می آید…
اتفاق بزرگ بزرگ طبیعت.