اگر با دقت اوضاع و احوال شرکت ها را بررسی کنیم، متوجه میشویم که صنعت کار و محلهای کار در حال توسعه هستند. درنتیجه روش های جدید مدیریت هم باید جایگزین روش های قدیمی شوند چون محل کارهای جدید در مقایسه با دهههای قبل تفاوتهای زیادی کردهاند. از جمله:
– محل کارهای قابل دسترس
کارکنان میتوانند در هر شعبهای که میخواهند مشغول به فعالیت شوند.
– ساعتهای کار متغیر
بسیاری از کارکنان میتوانند ساعتهای زیاد و کم کار خود را خودشان انتخاب کنند و همانطور که میبینیم تعداد زیادی فریلنسر نیز مشغول کار هستند. (فریلنسر کسی است که کاری را از کارفرما گرفته و در ساعات مورد نظر خود تا زمان تعیین شدهای که کافرما خواسته به انجامش میرساند و دستمزد خود را همان لحظه دریافت میکند و سپس به دنبال کار کوتاه مدت بعدی میرود.)
– کمتر شدن کار گروهی
بیشتر کارکنان میتوانند به تنهایی هم کارهای خود را تمام کنند و نیازی به کار گروهی نیست.
– چند مدیره شدن
بیشتر شرکتها دارای چند مدیریت و کارفرما هستند و نزدیک به 80% کارکنان می گویند که چند مدیر و رییس دارند.
اما این روند جدید فقط به محل کار و محیط آنجا محدود نمیشود. کارها جدیداً براساس پروژه شده است و امروزه کارکنان بیشتر جذب کارها و پروژهها میشوند، نه سِمَت.
اگر بخواهم دقیقتر بگویم کارکنان در محل کار و براساس پروژهای که دارند باید بدون تأییدیه از مقامهای بالاتر تصمیمهایی بگیرند و این یعنی کسانی که مدیر نیستند اما مقام بالایی دارند باید بیشتر شبیه مدیرها رفتار کنند و هدفهای کلی را ببینند نه اینکه فقط به فکر کارهای اجرایی و ساده باشند.
و البته نکته مهم هم همین است. کارفرمایان میخواهند کارکنانشان مثل مدیرها رفتار کنند یعنی همگی به فکر هدف مهم و بزرگ شرکت باشند، نه اینکه هرکس فقط در پی کار خودش باشد.
مؤسسات به دنبال کارمندهایی هستند که میتوانند به طور مستقل تصمیم بگیرند. آن هم نه هر تصمیمی، بلکه تصمیمی درست و با اعتماد به نفس. تصمیمی که مشکلات را حل کند. کارمندان باید مهارت مدیریت زمان خود، پروژهها، کارهایی که در شرکت باید انجام شود، صمیمیت در روابط و روند کار را داشته باشند.
خواه ناخواه شرکتها از کارمندان خود انتظار دارند که هرکس رییس خودش باشد و کارهایش را طوری انجام دهد که انگار مدیر کارهای خودش است.
این تغییر در شرکتها چیزی که کارمندان از مدیر خود میخواهند را هم تغییر میدهد. در یک جمله کوتاه باید بگویم مدیر همیشه و همه جا حاضر است، همه چیز را میبیند، بررسی میکند و میایستد تا از کامندان در مورد کارهایشان و مشکلاتی که سر راهشان سبز شده سؤالهایی بپرسد.
مدیرهای جدید چگونهاند؟
حالا چه اتفاقی میفتد اگر هرکس در شرکت دارای استقلال باشد؟
تحقیقات نشان میدهد که با این شرایط عملکرد کارکنان بهتر میشود چون حالا آنها مدیر خود هستند پس متعهدتر میشوند و نسبت به شکست خوردن حساسیت پیدا میکنند. آنها مستقل شدند، دیگر مدیری بالای سرشان نیست پس باید کار را به نحو احسن انجام دهند، تصمیمات درست بگیرند و اگر اشتباهی مرتکب شدند مسئولیتش را بپذیرند چرا که آنها هدف اصلی شرکت را میدانند.
به عبارت دیگر، استقلال موجب افزایش عملکرد و تعهد کارمندان میشود اما با تمام اینها کارمندان باز هم به مدیری نیاز دارند که در شرایط سخت حمایتشان کند. مدیرها نمیتوانند به کارکنان بگویند: تو دیگر میتوانی مستقل کار کنی و بعد به حال خودشان رهایشان کنند.
تا وقتی شرکتها استخدام میکنند، کارمندان هم به مدیری احتیاج دارند که پرورششان دهند و به بهترین حالت تعلیمشان دهند. رابطهای که بین کارمندان و سرپرست هست در شرکت اهمیت خاصی دارد.
اما مدیرها باید قوانین جدیدی را دنبال کنند و روش مدیرهای قدیمی دیگر کارساز نیست.
مثلاً مدیرها خیال میکنند که انتظارات کارکنان راه دور (که در منزل یا شهر دیگری اینترنتی یا پروژهای کار میکنند) با انتظارات کارکنانی که در دفتر و کنارشان هستند یکی است.
در هر حال حقیقت این است که روشهای قدیمی دیگر در محل کارهای جدید جواب نمیدهد.
مدیر امروز باید مثل یک مربی باشد و بتوانند کارکنان را متعهد نگه داشته و همزمان مشوق کارهایشان هم باشد. باید حمایتشان کند تا رشد کنند.
با تمام این جزییاتی که گفتیم، حالا چه ابزاری مدیر جدید را قدرتمند میکند؟ «گفتگوی مفید».
یکی از مربیهای ورزش که مورد علاقهتان هست را در نظر بگیرید و ببینید چطور با بازیکنانش حرف میزد. آنها همدیگر را درک میکنند و ساعتها حرف میزنند. مربی میداند چه بگوید که بازیکنهایش انرژی بگیرند، باانگیزه شوند و به کدام باید نظر بدهد و به کدام نباید. یک مربی خوب با گذر زمان میتواند اعتماد بازیکنهایش را جلب کند و بعد میتوانند گفتگوهای خوبی در شرایط خوب، بد و سخت داشته باشند.
البته باید گفت که بیشتر مدیرها حاضر نیستند چنین رابطه صمیمی، شخصی و نزدیکی با کارکنان خود داشته باشند. موسسه باید این کار را به مدیرهایش آموزش دهد تا مدیر بتواند به راحتی با کارکنان در مورد کارهای اجرایی، نقاط قوت و ضعفشان گفتگو کنند.
آیا شرکت ها در آینده چند مدیره خواهند شد؟
فرض کنید به جای اینکه یک مدیر در موسسه باشد، بهترین کارمندان دارند با گروهی از مدیرهای متخصص گفتگو میکنند. گروهی از مدیرها که یکی متخصص فنی است، دیگری متخصص روابط فردی و دیگری مربی شغلی.
مدیرهای مختلف روشهای مختلفی برای بهبود عملکرد کارکنان دارند درحالیکه با یکدیگر هم مشورت میکنند تا هدف اصلی را دنبال کرده و هر کارمند را جداگانه هم نظر کلی و هم فردی مورد بررسی قرار دهند.
فراموش نکنیم که با تمام اینها مدیرها هنوز هم در صورت لزوم باید با کارکنان گفتگوی تک نفره داشته باشند و اگر هم میبینند که تیمشان به خوبی دارد کار میکند، بهتر است بگذارند آنها کارشان را انجام دهند و دخالتی نکنند.
برای کسانی که به دنبال شغل جدیدی هستند باید بگویم که کار با چنین تیم رؤیایی از مدیریان واقعاً موجب قدرت زیاد و عملکرد بهتر در شما میشود.
با توجه به اتفاقاتی که در آینده خواهد افتاد، بهتر است اگر ایدهای درباره مدیریت به ذهنمان میرسد مورد بررسی قرارش دهیم. گاهی اوقات راحت فراموش میکنیم که چقدر کار و تجارتمان دارد سریع پیش میرود و تغییر میکند.
پس در نتیجهی تمام این حرفها، سرانجام باید بگویم که قوانین قدیمی دیگر در شرکتها با مدیرها و کارکنان جدید کارساز نیست. روش های جدید مدیریت موثرتند و بعضی از آنها از این قبیلند: هرکس در شرکت باید مدیر کارهای خودش باشد اما نه اینکه کاملاً رها شود. مدیر یا مدیرانی باید بعنوان سرپرست باشند که کارمندان را هدایت کنند و در شرایط سخت مشوقشان باشد. از طرفی این مدیرها باید مثل مربی باشند، با کارمندان گفتگوی صمیمی داشته و با کارمندان دوست باشند.
در مجموعه مقالات زیر تحت عنوان «بیشتر از یک مدیر» میتوانید راهکارهای جالبی از سروش صفدریان در مورد مدیریت یاد بگیرید: