طبق تحقیقات دانشگاه استنفورد در آمریکا 97 درصد انسانها در دنیا هدف ندارند!

بله کاملا درست متوجه شدید نه تنها در ایران بلکه در دنیا انسانهای بیشماری هدف ندارند
و تنها سه درصد از انسانها دارای اهداف واقعی درزندگی هستند و شاید به همین دلیل تعداد افراد موفق در دنیا اینقدر کم است.

و خیلی جالبه که درهمایشها و کارگاه های هدف گذاری که دراکثر شهرهای ایران برگزار نمودم اکثر افراد شرکت کننده در همایش و کارگاه درابتدا هدف نداشتند.

وقتی از آنها می خواستم در برگه هایی که به شکل چک پول طراحی کرده بودم اهداف خود را بنویسند ابتدا کمی فکر می کردند و سپس شروع به نوشتن می کردند و برخی هم که قبلا به اهداف خود فکر کرده بودند و سریع اقدام به نوشتن می کردند و طبق معمول هدف واقعی را در سر نداشتند.

به راستی چرا؟

یک پیشنهاد ویژه:

برای دریافت فیلم سمینار هدف گذاری حرفه ای به صورت رایگان و یادگیری اصولی تکنیک های هدف گذاری کافی است روی بنر زیر کلیک کنید و این فیلم سمینار آموزشی را به صورت رایگان دریافت کنید:

اصلا هدف واقعی چیست ؟

در ادامه این مقاله مهدی معزز به کمک شما دوست خوبم تلاش خواهم کرد، کمی به این موضوع فکر کنید و با چند سوال کمک کنم به هدف خودتان نزدیکتر شوید.

کمی به گذشته بازگردیم.

یکی ازموضوعات انشا تکراری که در دوران دبستان و راهنمایی به دانش آموزان داده میشد موضوعی بود با عنوان درآینده می خواهید چه کاره شوید؟

بدنیست که یادی از آن دوران کنیم ، شاید موضوعی که ما هم در انشایمان مطرح کردیم یادمان بیاید.

برخی از جوابهای تکراری که دانش آموزان می دادند به این شکل بود.

من در آینده می خواهم دکتر شوم

من در آینده می خواهم خلبان شوم

من درآینده می خواهم معلم شوم

چند نفری هم می خواستند پلیس شوند

​

شما چطور؟ به این سوال چه پاسخی می دادید؟

تقریبا”اکثر دانش آموزان، دوران ابتدایی خود را با این آرزو سپری می کردند و با افتخار به دنبال دکتر شدن و یا در آرزوی پرواز و خلبان شدن با بازی کردن با اسباب بازی هواپیما به مقطع راهنمایی (یا متوسطه فعلی ) می رسیدند.
کم کم دانش آموزان دوران متوسطه ما، فاصله خودرا با هدف و آرزوی که در سر داشتند مقایسه می کردند و به مرور از

گفتن آرزو و اهدافی که در سر داشتند خجالت می کشیدند.

به خاطر می آورم یکبار در دوران دبیرستان(متوسطه فعلی ) یکی از معلمهای ادبیات، انشا تکراری درآینده می خواهید چه کاره شوید را دوباره مطرح کرد

وفکر می کنید پاسخ همکلاسی های من چه بود؟

خیلی جالب بود که تقریبا تمام همکلاسی ها نوشته بودند من در آینده می خواهم معلم شوم (از جمله خودم ).

و امروز که به انشا آن زمان خودم و سایر دوستانم فکر می کنم، یکی از دلایل اصلی که همه ما نوشته بودیم درآینده می خواهم معلم شوم، گرفتن نمره از معلم خودمان در آن زمان و در مرحله بعد عدم اعتماد به نفس و یا خجولی بود که در آن زمان داشتیم و فاصله خودمان با رویای دکتر شدن و یا خلبان شدن بسیار زیاد احساس میکردیم.

واگر می گفتیم می خواهم دکترشوم احتمالا از آن به بعد با اسم مستعار دکتر در مدرسه صدا زده میشدیم.

و این چرخه هدف در زندگی بدون اینکه برای آن برنامه خاصی به جز درس خواندن وجود داشته باشد همچنان در زندگی روزمره یکنواخت بدون هیچ خلاقیتی وجود دارد.

تا زمانی که انسان در یک نقطه تاریخی در زندگی خود تصمیم می گیرد که از این روند یکنواخت و تکراری دست بردارد و برای اولین بار یک سوال اساسی و خلاقانه در مورد هدف خود اززندگی بپرسد.

و از این جای داستان به بعد اتفاقاتی که برای پرسشگر زندگی اتفاق می افتد سرنوشت واقعی او را در آینده رقم خواهد زد.

یک جمله طلایی که در زندگی هرکسی ضروی است، پاسخی است که هر کسی به سوالات درونی خود می دهد

در واقع کیفیت زندگی هر کسی بستگی کامل به سوالاتی دارد که از خود می پرسد

در سیستم آموزشی که دردنیا برای دانش آموزان تعریف شده انسانها بدون توجه به استعداد و توانمندی و صرفا بر اساس تاریخ تولد در یک مقطع آموزشی تحصیل می کنند و در ادامه این مدل از سیستمهای آموزشی نتایجی که برای دانش آموز رقم می خورد نتایج تقریبا مشابه و یکنواختی خواهد بود.

هدف این نظام آموزشی تربیت انسانهایی است که در نهایت دارای مدارکی خواهندشد که از نظر ارزش یکسان هستند.

اما در واقع به تعداد تمام انسانهای این کره خاکی تفکر و ایده برای بهتر شدن کیفیت زندگی و شرایط انسانها وجود دارد

که لازمه آن افزودن چاشنی خلاقیت به هدف هایی است که در زندگی برای آن تعریف کرده ایم.

و قاعدتا نسخه یکسانی برای تمام انسانها وجود ندارد اما

سوالاتی هستندکه شاید نیاز باشد برای آن زمان بیشتری صرف کنید تا به اهداف خلاقانه خود در زندگی دست یابید

• واقعا بدنبال چه چیزی هستید؟
• چیزی که بدنبال آن هستید چه ارزشی دارد؟
• چطوری به آن هدف برسیم؟
• برای رسیدن به آن هدف چه مشکلی هست؟
• در هر مرحله چطور از پیشرفت خودمان مطمئن شویم؟

اولین سوالی که در بالا مطرح شد در واقع مهمترین سوالی است که هر شخص از خودش می پرسد و پاسخ دادن به این سوال اینقدر بزرگ است و گاهی پاسخ های گسترده و متفاوتی به آن داده می شود که باعث سردرگمی و حتی مایوس شدن در یافتن پاسخ میگردد.

اما با تمام پیچیدگی و گستردگی که این سوال بزرگ دارد، یک روز به آن باید پاسخ داده شود، و بهترین راه حل توسعه فردی و یافتن علاقه مندیهاست که در ادامه به آن می پردازیم.

و برای اینکار کمی سوال را ساده تر می کنیم و در چند مرحله آن را پاسخ می دهیم تا شما هم هدف زندگیتان را بیابید.

ما میدانیم که مدت محدودی در این دنیا زندگی خواهیم کرد و در طول این مدت کارهای زیادی را در این دنیا انجام میدهیم که بعضی از آنها مهم هستند و به همان نسبت تاثیرات بیشتری هم دارند و برخی اصلا مهم نیستند و بیشتر جنبه گذران وقت دارند .

اگر بخواهیم سوالمان را در همین مرحله یک پله ساده تر کنیم باید از خود بپرسیم من چه کار مهمی است که می توانم به خوبی آن را انجام دهم .

به نظرمیرسد پاسخ دادن به این سوال کمی راحتر از سوال اول است .

حالا باید فکر کنید که برای پیدا کردن این کار مهم چه باید بکنید.

قطعا با نشستن در منزل یا روی مبل و فکر کردن درمورد انسان و جهان به جواب سوال نمی رسیم و باید کمی بیشتر تلاش کرد و به اتفاقات و اطرافیان خود با دقت بیشتری اینبار از این زاویه نگریست و موارد مختلفی را امتحان کنید و ببینید نسبت به هر کدام چه احساسی دارید.

با هفت گام که در ادامه با آن روبرو می شوید فرآیند یافتن هدف به صورتی کاملا سرگرم کننده و جذاب تبدیل خواهد شد .

و به شما که به دنبال پاسخ به مهمترین سوال زندگی خود هستید کمک خواهد کرد .

• اولین گام دانستن این مسئله است که حاضرید چه سختی هایی را تحمل کنید

نکته ای که در هیچ کلاس و مدرسه ای و در هیچ مقطع تحصیلی به آن پرداخته نشده این است که هیچ چیز در همه شرایط خوب نیست و هر راهی سختی ها و مشکلات خود را دارد.
رسیدن به هر هدفی مستلزم فداکاری و گذشتن از راحتی و مواجه با انواع سختی هاست .

توانایی هر فرد در تاب آوری و گذر از این سختی هاست .

اگر واقعا نمی توانید با واقعیتی به نام شکست یا در اصطلاح تجربه ناموفق کنار بیایید ، احتمال تبدیل شدن شما به یک کارآفرین موفق کمی دشوار خواهد بود.

از خودتان سوال کنید که حاضرید چه تجربه های ناخوشایندی را تحمل کنید ؟

آیا حاضرید تمام شب را بیدار بمانید برای کاری که دوستش دارید و آیا حاضرید انتقادات و تمسخر دیگران را تحمل کنید.

پاسخ این سوال بسیار مهم است و به انتخاب مسیر آینده شما کمک خواهد کرد.

• از چه کاری در دوران کودکی لذت می بردید و شما را خوشحال می کرد

مثلا شاید در کودکی هر روز نقاشی می کردید، نه برای گرفتن جایزه و نه برای نمایش به دیگران ، تنها هدفتان از نقاشی لذتی بود که از این کار می بردید .

ما در دوران بزرگسالی یاد گرفتیم که تنها در صورتی کاری را انجام دهیم که در انتهای آن کار انتظار دریافت پاداش داشته باشیم.

و نکته جالب این جاست که احتمالا علاقه دوران کودکی و نوجوانی ما مشخص کننده مسیر آینده ما خواهد بود و ترس از به اندازه کافی خوب نبودن با نتیجه عالی نداشتن مارا از این کار منصرف خواهد کرد.

• حاضرید برای چه چیزی حتی غذا خوردن را از یاد ببرید

برای هر کسی اتفاق افتاده که مشغول کاری بوده که دقیقه ها و ساعتها از انجام کارشان گذشته و متوجه گذر زمان نشده و حتی غذا خوردن را فراموش کرده.

یکی از مشهورترین این اقراد نیوتن بوده که در دورانی که به تحقیق می پرداخته مادرش در فواصل زمانی مشخص به او سر می زده و غذا خوردن را به او یادآوری می کرد .چون نیوتن این قدر در کارش غرق می شد که همه چیز را فراموش میکرد.

برای هرکسی این کار می تواند وجود داشته باشد ، برای یکی نوشتن وبا نقاشی و یا برنامه نویسی و یا حتی بازی کامپیوتری و یا فیزیکی باشد ، تمام این موارد می تواند در ساختن مسیر موفقیت و هدف شما تسهیل کننده باشد.

• چطوری خودتان را بهتر از همیشه خجالت زده می کنید؟

هیچ کاری در ابتدا خوب و کامل نیست و در شروع هر کاری هیچ کسی حرفه ای و با تجربه نیست و احتمالا اکثر افراد از اولین کارشان خجالت کشیده اند و تنهاگذر زمان و کسب تجربه به پختگی و حرفه ای شدن خواهد انجامید.

اگر حاضر نیستید حس یک تازه کار را تجربه کنید ، هیچگاه حس یک حرفه ای را هم تجربه نخواهید کرد.

شاید همین الان هم ایده ای در ذهن دارید که می خواهید عملی شود.

شاید شما هم در طول دوران زندگی خود ایده ای در سر داشته اید که هیچ وقت برای اجرایی شدن آن اقدام نکرده اید، دلیلتان برای اقدام نکردن چه بوده؟

اگر دلیل شما ترس از شکست خوردن ونظر دیگران است، بهتر است که نگرشتان را تغییر دهید.

بخشی از موفق شدن خجالت زده شدن است، بهتر است که آن را بپذیرید و برای چیزهای با ارزش خجالت را تحمل کنید.

• برنامه و یا ایده ای دارید که به انسانهای زیادی کمک کند؟

اگر نگاهی به اخبار و اطلاعات دنیا داشته باشید، متوجه شده اید که وضعیت دنیا چندان مساعد نیست.

و مشکلات زیادی در دنیا وجود دارد که منتظر حل شدن هستند.

خوشبختانه و یا متاسفانه گزینه های زیادی در دست دارید! به یکی از مسائل حل نشده اقتصادی، آموزشی، اجتماعی یا هر مشکلی دیگری که برایتان مهم است را انتخاب کنید و دست به کار شوید.

همین حسی که شما در حال تغییر هستید کافیست، حسی که با هیچ چیز در دنیا قابل معاوضه نیست.

• تصور کنید که مجبورید برای مدتی از منزل بیرون باشید، چه می کنید و به کجا می روید؟

بسیاری از ما به زندگی روزمره و تکراری عادت می کنیم و از نشستن در یک نقطه و تماشای تلویزیون لذت می بریم.

چیزی که خیلی آن را نمی دانند این است که علاقه و اشتیاق در نتیجه کارهای متفاوت به وجود می آید، نه برعکس.

قبل از تجربه چیزی، نمی توانید که به آن علاقه مند باشید.

پیدا کردن علاقه واقعی کاری طولانی و مسلتزم سعی و خطاست.

فقط این را بدانید که هیچ حد و مرزی برای علائق و انتخابهای شما وجود ندارد.

سعی نمایید لیستی از کارهایی که به آن علاقه مند هستید تهیه کنید و سپس آن را انجام دهید.

• اگر قرار باشد که دقیقا یک سال دیگر از دنیا بروید، چه کار می کنید و دوست دارید چطور در یادها بمانید؟

همه ما دوست داریم برویم بهشت ولی به هیچ وجه حاضر به مردن نیستیم.

اما تصور مرگ می تواند فایده های زیادی داشته باشد. مثل یافتن چیزهایی که واقعآ مهم هستندو چیزهایی که وقت شما را می گیرندو وحواستان را پرت می کنند و چندان فایده ای هم ندارند.

و قاعدتا” حذف کامل این مواردی که حواس شما را پرت می کند ممکن نیست.

اما یافتن این مسئله که چطور می خواهید در یادها بمانید کمک بزرگی به یافتن مسیر و هدف زندگی شما خواهد کرد.

قطعا” با فکر کردن به این 7 سوال و مسائلی که برای شما مهم است هدف و مسیر زندگی خود را خواهید یافت.

حالا نوبت شماست که اهداف واقعی خودتان را در دسته چک هایتان وارد کنید.