همه ما میدانیم که هیچچیز تا ابد پایدار نیست. شرایط زندگی هم دائماً دستخوش تغییر خواهد شد و بالا و پایینهای آن، ما را به هر سو که دلش بخواهد میبرد. فقط موقعی میتوانیم در مقابل این شرایط آرامش داشته باشیم که خودمان را با آن وفق داده باشیم و پذیرفته باشیم که زندگی همین است و قرار نیست همیشه چرخ روزگار به کام ما بچرخد.
زندگی اگر بدون تغییر بود، هیچ خلاقیتی هم در کار نبود. حتی هیچ انگیزهای برای بهبود وجود نداشت. بهبود به معنی حرکت رو به جلو و بهتر کردن روند زندگی است.
این تغییرات برای همه ما در زندگی شخصی اتفاق میافتد. چگونگی واکنش ما به تغییرات است که نتیجه کار را تعیین میکند. برای کنار آمدن با تغییر در زندگی چه باید کرد؟ حقیقت این است که چه بخواهیم و چه نخواهیم زندگی به مرور زمان دست خوش تغییر میشود.
این فیلم کوتاه از محمد پیام بهرام پور را نگاه کنید (البته در نمایی متفاوتتر از همیشه و در لباس سربازی)
و سپس ادامه مقاله را بخوانید:
من، محمد پیام بهرام پور، علیرغم میل باطنیام به سربازی رفتم. فکر میکنم افراد زیادی هستند که دلشان نمیخواهد به سربازی بروند؛ اما پیش خود فکر کردم اگر قرار است با ارزشهایم زندگی کنم، اگر قرار است در هر حال به سمت رسالتم بروم، اگر قرار است همیشه دنیا را جایی زیباتر برای زندگی کنم، پس باید بتوانم کاری انجام دهم.
در نتیجه برنامه ریزی دقیقی انجام دادم تا بتوانم به سهم خودم به پرسنل، سربازان و هر آن کس که در مسیر خدمت سربازیام میبینم، کمک کنم تا کیفیت زندگیشان را ارتقا دهند و درنهایت میزان رضایت از زندگیشان را بهبود ببخشند.
هر تغییری همیشه سخت است…
ناراحتیهایی که در مواقع روبرو شدن با چالشها و مشکلات پدید میآید ناشی از این است که خودمان را برای چنین مواقعی آماده نکردهایم.
به بیان دیگر، اغلب ما هنوز نپذیرفتهایم که زندگی پر از پستیها و بلندیهاست و شرایط هر لحظه ممکن است از این رو به آن رو شود. گاهی از بد به خوب تغییر کند و گاهی تمام داراییهای مادی و معنویمان نیست و نابود شود.
اگر هنوز نمیدانید چطور یک «جان سخت» شوید، این مقاله هم می تواند به شما کمک کند:
چطور شرایط نه چندان دلخواه سربازی را به یک فرصت تبدیل کردم؟
حالا برویم سراغ خدمت سربازی من و درسهایی که از آن در همین دو ماه آموزشی گرفتم…
با وجود اینکه شرایط سربازی من از بسیاری افراد بهتر بود، اما بازهم مطلوب من نبود. با این حال تصمیم گرفتم زیستن با ارزشهایم را این بار در لباس نظامی امتحان کنم.
اول از همه بابت اینکه توانستم با افرادی جدید روبرو شوم خوشحال بودم. از اینکه توانستم به کسانی که به آموزش نیاز داشتند، آموزشهایی بدهم که شاید تا آخر عمرشان همراهشان باشد و سطح معمولی زندگیشان را حتی شده اندکی هم بهبود ببخشند.
ساعتها سمینار رایگان برای سربازان وظیفه گذاشتم؛ و میخواستم با آموزش ارتباط مؤثر، سعی کنم به آنها کمک کنم به دنیای مطلوبشان برسند.
دوست داشتم ارتباطات که یکی از کلیدیترین بخشهای زندگی را تشکیل میدهد، برایشان شفافتر شود و بدانند که چقدر مهم است دنبالهاش را بگیرند.
علاوه بر اینها توانستم از محیط سربازی به عنوان یک محیط تمرینی استفاده کنم تا تواناییهای ارتباطی خودم را بسنجم و ببینم تا چه حد در محیطهای متفاوت، میتوانم خودم را با شرایط سازگار کنم.
خوشبختانه در این مورد به خودم نمره قبولی دادم. چون توانستم با آموزشهایی که دیده و تمرین کرده بودم، حتی با بدقلقترین افراد در سربازی ارتباطی مؤثر و رشد دهنده برقرار کنم.
آیا در شرایط خاص یا عدم اطمینان، باید دست روی دست بگذاریم؟
ما انسانها در خیلی از مواقع توقع داریم «دنیا همیشه به کاممان باشد.»
یعنی اگر شرایط به گونهای باشد که دلخواهمان باشد، همه چیز خوب است؛ اما کافی است روزگار کمی بنای ناسازگاری بگذارد، آن موقع است که «مسئولیتهایمان یادمان میرود و خود را یا دچار درماندگی میبینیم و یا دست روی دست میگذاریم و اقدامی در راستای تغییر دادن خودمان نمیکنیم.»
اما این یکی از بزرگترین اشتباهات در بحث موفقیت است.
چرا؟
فرض کنید هدفی متعالی و خوب دارید.
بسیاری از ما عادت داریم فکر کنیم همه چیز خوب پیش میرود و مانعی بر سر راهمان نیست. واقعیت اما چیز دیگری است. خودمان هم میدانیم که قرار نیست همیشه همه چیز خوب پیش برود.
حتی اگر به فرض محال هم اینطور باشد، در ادامه کار، فرد شایستهای نخواهیم بود چون فقط بلدیم در شرایط عالی بهترین کار را انجام دهیم.
ما باید در شرایط سخت چهکار کنیم؟
شاید توجیه بسیاری از افراد برای توقف در مسیر اهدافشان این باشد: «ما هدفمان را انتخاب میکنیم. وقتی شرایط ناگهان تغییر میکند دیگر چهکار کنیم؟»
این البته توجیهی ساده است که میتواند بار مسئولیت را از روی دوشمان بردارد.
اما بهترین کار در این شرایط این است که ابتدا بپذیریم که «دنیا کار خودش را انجام میدهد. این ما هستیم که باید خودمان را با آن سازگار کنیم و برای چالشها آماده شویم»
ثانیاً به این باور برسیم که «تنها کسانی موفق میشوند که در هر شرایطی این را از خودشان میپرسند: من چهکاری میتوانم انجام دهم؟»
جمعبندی
در یک جمعبندی باید بگویم: دنیا لزوماً آنطور که ما دلمان میخواهد نیست. خیلی مواقع این ما هستیم که باید تعیین کنیم بهترین تصمیم چیست و در هر شرایطی چهکاری بهترین کار است. این ما هستیم که باید همیشه «بهترین خودمان» باشیم.