دانلود رایگان فیلم اکو سیستم سخنرانی
دانلود رایگان فیلم اکو سیستم سخنرانی، هر سخنرانی برای این که ارزشمند بماند، باید 4 جزء اصلی داشته باشد و ما در این فیلم 18 دقیقهای که از دوره جامع سخنرانی و فن بیان انتخاب شده است به این موضوع میپردازیم و همچنین خواهیم گفت که چطور میتوان در سخنران انگیزه ایجاد کرد…
برای دانلود کافیست اینجا کلیک کنید(حجم 114MB)
متن فیلم اکو سیستم سخنرانی:
من اصلاً خوب و بد این آدم هارو کاری ندارم. کسانی که تو این تصویر هستند، فقط دارم مهارتهای کلامی شون رو میگم.
پس ببینید بحث بیان گویا، خیلی پررنگه و متاسفانه ما تو سیستم آموزشی مون هم هیچ برنامهای نداشتیم.
رسانه و جامعه و اینا هم که کلاً اصلاً به این حرف ها فکر نمیکنند.
خب خوشحالم که ما اینجا فضایی رو داریم که واقعاً یه مقدار تمرین بکنیم بحث سخنرانی رو.
قبل از هر چیز بیاید اکوسیستم یا اون فضایی که وجود داره برای سخنرانی رو با هم یه مرور بکنیم.
توی سخنرانی یه سری اجزا وجود داره که ما اگر اون اجزا رو بشناسیم خیلی خوب میتونیم کار رو پیش ببریم.
اولین جزء که مهمترین جزء هم هست چیا هستند؟ مخاطبان سخنرانی هستند.
کسانی که اینجا حضور دارند البته خیلی کم پیش میاد مخاطبان اینطوری روی سن بنشینند منتها این برنامهای بود که صد و پنجاه نفر سالن ظرفیت داشت و رایگان بود. ما اعلام کردیم توی سایت سیصد و پنجاه نفر اومدند و خب یه عده رو سن نشستند و دویست نفر ایستادن تقریبا. یه چیز عجیب و غریبه!
معمولاً خوب مخاطب اینطوری نمیشینه ولی پیش میاد دیگه.
بعد از مخاطبان اینا تمام کسایی هستن که ما براشون حرف می زنیم یعنی نظر این ها رو جلب نکنیم سخنرانیمون فوق العاده هم که باشه به هیچ دردی نمیخوره.
مورد بعدی سخنران هست، اون کسی که داره صحبت میکنه، این دیگه مشخصه نیاز به توضیح نداره.
سوم محتوا هست، آنچه که سخنران میگه ،اینجا شخصیت سخنران مطرحه، اینجا صحبتهای سخنران، محتوای سخنران و در انتها محیط.
دوره غیر حضوری سخنرانی و فن بیان را از دست ندهید
این چهار تا تشکیل دهنده فضای سخنرانی هستند که هر کدوم از اینارو اگر درست بشناسیم، کاری که تو این دوره قراره انجام بدیم، میتونیم یک سخنرانی عالی انجام بدیم.
جالبه بدونید سخنرانی چون به شدت تعاملی هست، هر کدوم از اینا یه خوردش مشکل داشته باشه یه جای کار لنگ میزنه.
مثلاً دکتر حسابی سخنران خوبی بوده یا نه؟
دکتر شریعتی؟ خوب
خب دکتر شریعتی رو پس قبول دارید سخنران عالیه، قبول دارید؟
میبریمش توی یه مهد کودک و میگیم همون سخنرانی رو مثلاً فاطمه، فاطمه است رو اجرا کن.
چی میشه؟ یک سخنرانی خوب میشه یا یک فاجعه؟ فاجعه…
پس میبینید یک سخنرانی خوب وجود نداره بستگی داره مخاطب کیه، محتوا چیه، محیط کجاست؟
یا مثلاً همین الان دوباره اصلاً شخص دکتر شریعتی بیاد این جا یک سخنرانی انجام بده. نتیجه میده؟
محیطی که شما براش اومدید محیط سخنرانیه، ممکنه یک سخنرانی عالی باشه ولی شما برای این این جا نیومدید.
و من اگر برم تو مسجد یا مثلاً توی یک حسینیه ای راجع به فن بیان و سخنرانی صحبت کنم، بهترین سخنرانی دنیا رو هم انجام بدم، مخاطب چه حسی داره؟
میگه، خوب بود ولی آخه چه ربطی داشت؟!!
پس میبینید این چهار جزء به شدت به هم ربط دارن.
فقط کافیه یه ذره اینجا مثلاً نقش مهدکودک و مثلاً میکی موس و تام و جری و اینا بچسبونیم به در و دیوار.
قبول دارین اولاً که خوب البته هممون کودکای درون فعالی داریم، این جا اشکالی پیش نمیاد ولی بعضیا یه خورده قیافه میگیرن. درسته؟ که آقا این جا خوب یه جای شکیلتر نمی شد کلاس برگزار بشه؟!!
زبان بدن چیست ؟ تکنیکهای زبان بدن
پس همه این ها با هم یه ارتباطاتی دارند و ما اگر این ارتباطات رو درست پیدا نکنیم گیر میکنیم.
هیچ سخنرانی خوبی وجود نداره، هر کی مثلاً یه سخنرانی داشتیم طراحی می کردیم، هیچ وقت نگید که سخنرانیم خوب بود یا نه؟!! باید بگید سخنرانی من برای این مخاطب و در این محیط، حالا محیط شامل زمان و مکان، خوب بود یا نه؟
پس یه سخنرانی ممکنه یه جا عالی باشه یه جا افتضاح باشه. جا به جا، مخاطب به مخاطب،محیط به محیط فرق میکنه و ما باید این چهار جزء رو توش استاد بشیم که ان شاا… تو این دوره کاملاً این اتفاق میفته.
اما چرا سخنرانی اینقدر پیچیدست که اولاً مدرسان خیلی کمی نزدیک به صفر توی ایران داریم برای بحث سخنرانی و من ناراحتم از این موضوع، حالا ما دورههای تربیت مدرس و دورههای استادی داریم که چندین نفر ان شاا… از مدرسان خوب اونجا پرورش پیدا میکنند و به کشور ما کمک میکنند.
من تقریباً تمام روزهای هفتم پره، اگر بخوام برنامهها رو قبول کنم و نمی رسم، یعنی دیگه حتی بیزینسی هم معنی نداره نگاه بکنم، دوست دارم مدرسان دیگری باشند.
چرا اینقدر پیچیدست این داستان؟
ولی مدرس تو حیطهای دیگه تا دلتون بخواد هست. دیدید دیگه تو خیلی از حیطه ها، مثلاً زبان انگلیسی، همه جا هست و خیلی راحت در دسترسه، خیلی هاشون نگران کار هستند اما سخنرانی یک پیچیدگی داره و اونم اینه، تمام این داستانها رو شما باید تو ظرف مدت خیلی کوتاهی در حد چند دقیقه پیدا بکنید و پیاده سازی بکنید.
اصل مشکل سخنرانی اینه که اون مغز الان به این فکر کنه من چی بگم یا فکر کنه مخاطب چی میخاد یا فکر کنه چطوری بایستم یا فکر کنه که محیط اینجا مناسبه یا نه.
چی بپوشم راه رفتنم چطوره، به همه اینا باید توجه بکنه.
به خاطر همین چون زمان کمه معمولاً کار خراب میشه.
تو این دوره به این صورت هست برنامه که بین صحبتهای من هر جلسه همه دوستان میان و سخنرانی میکنند.
چقدر زمان دارن؟ سه دقیقه
و شما توی این سه دقیقه اینجا میایستید
متشکرم از شما
هوش هیجانی EQ چیست؟ – EQ چه تفاوتی با IQ دارد؟
و سخنرانیتون رو اجرا میکنید، یه کاغذایی توی جزوتون هست شبیه چکه.
این کاغذها، درسته؟
هر بزرگواری که میان سخنرانی شما در وجه اون فرد یک چک مینویسید، اتفاق عالی که تو این دوره رخ میده اینه، شما فقط نظر من متوجه نمیشید، کسی که میاد اینجا سخنرانی میکنه نظر بیست و یک نفر دیگرو متوجه میشه.
ممکنه یه چیزی از چشم من دور بمونه.
به عنوان مثال یکی هست مثلاً دائماً پاشو اینجوری می کنه. خب من اینجا نشستم دارم نگاش می کنم و متوجه حرکت این پا نیستم.
یا یک جملهای که اصلاً فکر نمیکنیم جمله بدی باشید ولی میبینیم ..اِاِاِ… سیزده نفر نوشتن این جمله شما توهین بود به فلان چیز…
بنابراین میتونید فیدبکهای عالی بگیرید شما هر روز که از این دوره تشریف می برید بیست تا برگه همراه خودتون دارید که بیست تا نظر از شرکت کنندهها می گیرید.
جلسه اول و دوم نقدها احتمالاً خیلی قدرتمند نیستن ولی از جلسه سوم به بعد بهتون قول میدم شما اکثر اوقات تو هر سخنرانی که برید سر درد می گیرید چون استاد نقد می شید و انواع ایرادها رو توی سخنرانها میتونید پیدا کنید. یه خورده بده باید من عذرخواهی بکنم پیشاپیش چون شما دیگه تو هر سخنرانی که برید… سخنرانی هم که این قدر آدم حسابش می کردیم که… این و این و این ایراداشن.
و این خیلی بهمون کمک میکنه که کار رو پیش ببریم.
بعد سوال: چرا سه دقیقه؟
یکیش کمک می کنه به مدیریت زمان که درست تخمین بزنیم مثل نود درصد این سخنرانای ضعیف نباشیم که میگن پنج دقیقه دیگه صحبتم تموم میشه دوباره بیست دقیقه صحبت میکنند بعد مخاطب رو چهار ساعت اضافه نگه می دارند.
مدیریت زمان رو یاد بگیریم.
دلیل بعدی…دقیقاً بیشترین تاثیر رو سخنران توی همون سه دقیقه ابتدایی می گذاره و یه دلیل که باز از این مهمتر هست.
سه دقیقه سختترین حالت ممکن برای سخنرانیه، نه اونقدری کوتاهه که شما خیلی راحت سر و تهش رو هم بیارید نه اون قدری بلنده که بتونید قشنگ محتوا رو توضیح بدید.
اعتماد به نفس چیست؟ اعتماد به نفس تان را با این برنامه عملی 10 روزه افزایش دهید
سخت ترین حالت ممکن یعنی وقتی شما تونستید خودتون برای سه دقیقه آماده کنید که تو سه دقیقه نظر مخاطب رو جلب کنید، خودتون رو خوب پرزنت کنید، شخصیت دوست داشتنی به نظر برسید و در عین حال محتواتون هم محتوایی بکنید دیگه به شما بگن بیست دقیقه کارتون خیلی سادست.
یه دلیل دیگه هم داره که البته دلیل حاشیهایه.
فرض کنید زمان سخنرانی بیست دقیقه بود چی میشد؟
یکی این که ابتدای دوره که مسلماً خوابمون می برد، دو اینکه وقت نمی شد.
پس همه اینها کنار هم این سه دقیقه رو برامون توجیه می کنه، سختترین حالت ممکن هست.
و شما وقتی توی این استاد بشید خواهید دید که چقدر عالی میتونید نتیجه بگیرید.
توهم دانش یعنی چی؟ یعنی اینکه فکر میکنیم که میدونیم، جهل نیست.
طرف میگه که من میدونم بابا اینا که پیش پا افتادست، معلومه دیگه. درسته؟
این خیلی خطرناکه، خیلی خیلی خطرناکه و ما به عنوان سخنران کارمون دقیقاً همینه که بریم سراغ گلوگاههای توهم دانش.
توهم دانش کجاهاست؟ میشه مثال بزنید؟
توی موضاعات دینی مثلاً پررنگه، مثلاً شرک برای ما دقیقاً چی تعریف شده شرک؟ بت پرستی. درسته؟
هممون تو دینی خوندیم بت پرستی یعنی شرک در صورتی که کارمون روزانه شرکه. این که بین خدا و یه چیز دیگه انتخاب میکنیم، ماشین، کار، فلان اینا همش میشه شرک. درسته؟
این توهم دانشه که طرف فکر میکنه میدونه مفهومه اینو ولی واقعاً نمی دونه.
حالا تو حیطههای دیگه شما مثال بزنید. می رید تو جمع پزشک ها یه موضوع بهداشتی رو مطرح میکنید.
من چند وقت پیش با مسئول آموزش دانشگاه صحبت میکردم، ایشون بحث اچ آی وی رو خیلی کار میکرد، داشت میگفت ببین من میرم پیش پزشک ها دیوانه میشم فقط میخوان اثبات کنن از من بیشتر میدونن در صورتی که واقعاً نمی دونن چیه و سه بار یک آزمایش اچ آی وی رو اشتباه نتیجشو اعلام کرده بودند به یکی.
بعد ببینید مثلاً شما به یک آقای متاهلی که بچه داره بگیم تو اچ آی ویت مثبته، زندگیش نابود میشه یا نه؟
بعد اشتباهم گفته باشیم، یعنی سه بار زندگیش نابود شده تا بعد… خوب.
این توهم دانشه، افراد از یه سطحی راجع به یک چیز بیش تر بدونن دیگه میخوان اثبات کنن از سخنرانه هم بیش تر میدونن. کار، کار سختی میشه، پیش کسانی که تخصص یک موضوع رو دارند.
باید چیکار کنیم؟ باید اثبات کنیم که نمیدونن! مثلاً شما پیش هر فروشندهای که برید، هر منظورم ….ب هترین خدمات مشتریان رو داریم، همه اینو میگن، کاغذ بهشون میدی، میگی وقتی مخاطب به شما توهین کرد چیکار میکنید؟
به او لبخند میزنیم، او را دعوت به آرامش میکنیم، مقداری آب برایش میآوریم، یه چیز متداولی که همه میگن.
گفتم اینجوریه؟!! باشه، توی بازار مبل خلیج فارس برنامه داشتم، سمینار، میدونستم اینا ماشاا… ادعا
یه دونه خودکار دوربین دار برداشتم گذاشتم اینجای جیبم رفتم مغازه به مغازه، یه جا سوال احمقانه میپرسیدم، یه جا انتقاد میکردم، یه جا مثبت منفی، سر کارگاه فیلمارو پخش میکردم.
اینم از خدمات مشتریانتون، خودتونید دیگه، جو اونجا خودمونی بود می شد.
توی کارگاه های دیگه چیکار میکنم، میگم دو سه نفر شماره دفترتون رو بدید، همونجا زنگ میزنیم رو اسپیکر، شماره دفتر
عالی بود، یه دونه توی ارومیه برنامه داشتم ترکی هم با هم دیالوگ داشتن منتها من متوجه میشدم تقریباً که چی دارن میگن.
مضمون صحبت این بود، می گفت من باتری ماشین خریدم، باتری ماشینم خرابه؟!! خرابه که خرابه!! به من چه که خرابه!! بعد میگه سوسو میزنه چراغ ماشینم فلانه و اینا. میگه مگه من گفتم سوسو نمیزنه، مشکل خودته.
یعنی قشنگ آماده دعوا بود. بعد صحبت… حالا وایسا … عبدا… بیا ببین یارو چی میگه بابا پدر ما رو درآورد. قشنگ این طوری بود.
وقتی عملی بهش نشون میدیم که نمی دونه گاردی هم نداره. یادمون باشه عملی نشون دادن با این که تو سر مخاطب بزنیم، نمی فهمی…این نیستا، عملی نشون میدیم، کار عملی دو نفر میان این جا صحبت کنن.
تقریباً پنج شیش نفر از دوستان این جمع گفتن من تو سخنرانیم مشکل خاصی ندارم، مثلاً فقط ترس از سخنرانیه، اون حل شه دغدغه خاصی ندارم.
الانم اون حس رو دارین؟ نه… چرا؟
چون اومدیم اینجا دست چکارو دیدین، درسته؟ عملی توهمه… خود منم از این توهم دارم، از خدا میخوام که واقعاً اون جایی که توهما هست رو برداره از رو آدم.
چون وقتی این توهم باشه خیلی اتفاق بدیه ان شاا… هممون دچار این مشکل نشیم.
و یکی دیگه بحث نداشتن انگیزس، این خیلی بده…
انگیزه مخاطب اگر وجود نداشته باشه شما هر کاری بکنید به هیچ چیزی تو صحبتتون توجه نمی کنه.
باید ببینید مخاطب چی می خواد،اون چی می خواد رو پیدا نکنید هیچ فایدهای نداره.
اون علاقه باید ایجاد بشه، من برای بچههای کانون اصلاح و تربیت یا حالا یه جایی مشابه این چطوری میتونم انگیزه ایجاد کنم که بیاد بشینه به حرفای من گوش کنه؟
آهان مرسی…همه با اینا چطوری برخورد می کنن، گذشتشون، میگن انگل اجتماعی تو به درد نخوری، یه نفری اومده میگه ببین رفتی دانشگاه یادت باشه خوش تیپ باشی که از یه دختر میخوای خواستگاری کنی تحویلت بگیره.
اِاِاِ…یعنی منم میتونم، برای اون آدم عجیبه.اِاِاِ… یعنی این حق برای منم قائله، من دانشگاه، این فکر می کنه من میرم دانشگاه، همه میگن میرید مثلاً تو جامعه به دیگران آسیب نرسونید.
به همین سادگی انگیزه رو برای اون آدم ایجاد میکنه.خوب…
یه دوره تربیت مدرس دارم برای کارمندهای یک شرکت، فولاده برای فولاد
یعنی باید بهشون آموزش بدم چطوری تدریس خوبی انجام بدن به سایر کارمندها، خب چه انگیزهای براشون وجود داره؟
تو نگاه اول هیچی، حقوق ثابت. شاید ارتقا شغلی براشون داشته باشه. مدرسند نه آن چنان نمی تونه داشته باشه.
ایجاد درآمد خارج از سیستم. دقیقاً مثلاً من به مسئول آموزشیشون گفتم، گفتم من فقط رو این کار میکنم که شما این مطالب رو بدونید میتونید به سازمانهای دیگهای ارجاع داده بشید که با یک روز سخنرانی درآمد یک ماهتون رو داشته باشید.
انگیزه شخصو پیدا میکنم ،آهان مالیه…
خب حالا شما برید تو مسجد راجع به روشهای افزایش درآمد صحبت کنید. انگیزه اونجا چیه؟ معنویه.
پس ببینید باید انگیزه مناسب شخص رو پیدا بکنید، چی میخواد؟ اون نیاز اصلی شخص چیه؟
انگیزه رو ندید بهش که چرا من باید به این صحبت گوش بکنم، تمومه.
انگیزه رو بدید، از جهت مثبت تمومه، عاشقانه صحبت شما رو پیگیری میکنه.
فرض کنید یک کلاس دانشگاه بود اینجا، شما از ترس نمره این جا بودید، منم یه اسلاید رو جا انداختم، می گفتید یه اسلاید رو جا انداختید؟
آخییییش یادش رفت، برای اینکه انگیزه مطرحه. میگه این یه اسلاید شاید باعث شه من سی جا نتیجه مثبت بگیرم.
مورد بعدی ویژگیهای محیطیه
یه سری حرفا خیلی عالیند ولی جاش اینجا نیست مثلاً شما یک مجلس عروسی تشریف بردید، آقا داماد، میاید تبریک میگید: آقا مبارک باشه، خیلی خوشحالم، تبریک عرض میکنم، راستی من یک پیشنهاد کاری هم داشتم کی فرصت میکنی، الان فرصت میکنی چند دقیقه با هم صحبت کنیم؟!
چرا میخندید؟!!! پیشنهاد خیلی پر سودیم هست، چرا میخندید؟!!
جاش نیست.
تو مجلس ختم مثلاً پدر شخص فوت کرده. محمد جان واقعاً تسلیت عرض میکنم، ایشاا.. هفته بعد هماهنگ کن یه پیست اسکی بریم با هم.
حرف مگه حرف بدیه؟ بابا اسکی خوبه اینم عاشقه اسکیه، جاش نیست.
یه سری چیزها محیط دارن، مراقب اون محیطه همیشه باشید. این خیلی اهمیت داره، خیلی اهمیت داره.