در مقاله «چرا آموزش جهان را جای بهتری میکند»، گفتیم که کار آموزش دهنده چیست و او چطور دنیا را جای بهتری برای زندگی میکند. همچنین تعریف تازه سازمان ملل از «سواد» را شرح دادیم.
در این مقاله میخواهیم بدانیم چرا با آموزش، میتوانیم حال خودمان را بهتر کنیم و آموزش دادن دقیقاً با چه فرایندی حالمان را خوب میکند؟
نظریه غوطهوری آقای چیک سنت میهالی
میهالی چیک سنت میهالی (Mihaly Csikszentmihalyi) روانشناس نامدار آمریکایی-مجاری تبار نظریهای دارد به نام نظریه «غوطهوری» یا تچان.
ابتدا نموداری بسیار مهمی که آقای میهالی طراحی کرد را باهم بررسی میکنیم و سپس نظریه غوطهوری را تشریح خواهیم کرد.
نموداری برای بررسی تمام شغلهای دنیا
آقای میهالی، نموداری طراحی کرد که به وسیله آن میتوانیم میزان چالشی بودن یا مهارت محور بودن هر شغل را میتوانیم بررسی کنیم.
محور عمودی این نمودار نشاندهنده میزان چالش کار و محور افقی نشاندهنده مهارتهای ما برای انجام آن کار است.
همانطور که در تصویر پایین میبینید، میتوانیم شغلها را در یکی از دستههای زیر دستهبندی کنیم.
در وضعیت اول
وقتی چالش کاری بسیار کم و مهارت لازم برای آن هم بسیار کم باشد، به مرور فرد را دچار «بیعلاقگی» میکند. مثلاً کسی که همیشه مشغول پرس کردن کارت است نه با چالشی مواجه است و نه مهارت خاصی میخواهد.
در وضعیت دوم
چالش کمی هست، اما کماکان مهارت نبودش احساس میشود. مثلاً اپراتوری که بلیط پرواز صادر میکند اما مهارتهای ارتباطیاش ضعیف است، مثال خوبی برای این گزینه است. اگرچه کمی چالش در کار او وجود دارد، اما او نیاز به مهارتهای ارتباطی هم دارد. اگر مهارتهای ارتباطی چنین فردی ضعیف باشد، ممکن است او دچار «نگرانی» (تنش) شود.
در حالت سوم
چالش در این وضعیت زیاد اما مهارت کماکان کم است. میتوانیم شغل «سخنرانی» را مثال بزنیم. چالش در این شغل بالاست. ممکن است وضعیتهای ناگهانی (به مشکل خوردن سیستم صدا، قطع پروژکتور، درخواستهای نا به جای مخاطبین و غیره) پیش بیاید. اگر مهارت سخنران در این شغل کم باشد، او دچار «اضطراب» خواهد شد و ممکن است نتواند اوضاع را کنترل کند.
در وضعیت چهارم
در وضعیت چهارم چالش کم مایل به متوسط است. در این حالت اگر مهارت ناکافی باشد، فرد دچار «خستگی» خواهد شد. «رانندگی» را میتوان برای این وضعیت مثال زد.
در وضعیت پنجم
چالش زیاد است. در این وضعیت در صورت ناکافی بودن مهارتها (مثلاً متوسط)، «درگیری» پیش خواهد آمد. در روابط خانوادگی میتوان رابطه برخی از زوجین را مثال زد. اگرچه این مثال شغل محسوب نمیشود، اما عده زیادی از افراد با آن مواجه هستند.
در وضعیت ششم
چالش چندان زیاد نیست؛ اما مهارت بالایی لازم است. فرض کنید معلمی حرفهای، برای تدریس به شاگردانش، مهارت بالایی دارد. در این صورت او «راحتی» را تجربه میکند.
در وضعیت هفتم
شرایط در این وضعیت «تحت کنترل» است. چالش متوسط است و مهارت بالایی هم برای مواجهه با آن لازم است. همهچیز تحت کنترل است.
در وضعیت هشتم و مهمترین وضعیت
آقای چیک سنت میهالی میگوید تنها یک موقعیت وجود دارد که بهترین حالت ممکن است. آن هم حالتی که مهارت بسیار زیاد و چالش هم بسیار زیاد است. او نام این حالت را «غوطهوری» گذاشت؛ اما غوطهوری به چه معناست؟
غوطهوری (Flow) یعنی چه؟
غوطهوری در حقیقت انجام کار در وضعیت بیفکری و ناخودآگاهی است. بهصورتی که در لذت انجام آن فعالیت گم شویم و با تمام وجودمان آن را بهصورت خودکار انجام دهیم و زمان و خستگی را احساس نکنیم.
در این وضعیت نه میتوانیم به موضوع دیگری فکر کنیم، نه کار یا فعالیت دیگری انجام دهیم، چیزی شبیه یک جلسه، زیرا ما عاشق آن کار هستیم. در این حالت ما با دلبستگی تمام حداکثر انرژی و مهارتمان را برای بهتر انجام دادن آن کار، مورداستفاده قرار میدهیم.
در حقیقت در وضعیت غوطهوری حالتان خوبِ خوب است!
آنچه در «غوطهوری» رخ میدهد این است که در این حالت فعالیت قشر پیشانی مغز که مسئول آگاهی، حافظه، کنترل زمان و ذهن آگاهی است، بهطور موقتی و گذرا کاهش مییابد. از طرفی پاداشها و بازخوردها موجب بالا رفتن برخی هورمونها در بدن میشوند ازجمله دوپامین و آدرنالین. درنتیجه احساس رضایت، غرور و شادی به ما دست میدهد.
آقای میهالی در این زمینه سالها مطالعه انجام داد تا دریابد افراد چه زمانی بهترین سطح عملکرد را دارند و چطور برخی افراد خلاقتر، سازندهتر و خوشحالتر هستند.
او در یکی از مطالعاتش متوجه شد نقاشان تا زمانی که روی نقاشی خود تمرکز دارند، بدون توجه به هر عاملی اعم از خستگی، گرسنگی و یا شرایط، کارشان را ادامه میدهند؛ اما زمانی که کار به اتمام میرسد، آن حس خوب و تمرکز را از دست میدهند. میهالی نتیجه گرفت که برای نقاشان نتیجه چندان مهم نیست بلکه روند کاری که سرگرمش هستند اهمیت دارد.
48 ساعت بدون غوطهوری و نتایج وحشتناک آن!
آقای میهالی تحقیقی جالب و البته طاقتفرسا انجام داد. در طی این تحقیق برخی نفراتی که داوطلب انجام این آزمایش میشدند، ممنوع از هرگونه غوطهوری بودند. آنها بهاندازه نیازشان اجازه داشتند بخوابند. اما اجازه نداشتند کار موردعلاقهشان را انجام بدهند، ورزشی که دوست دارند بکنند، افراد و نزدیکانشان را ببینند و حتی با پرت کردن حواسشان، اجازه نداشتند به افکار مورد علاقهشان فکر کنند.
48 ساعت بیشتر از این آزمایش نگذشته بود که اختلالات روانی پدیدار شد. این اختلالات تنها در 48 ساعت به وجود آمد. درحالیکه برخی از ما عمری بدون «غوطهوری» را تجربه میکنیم و باید برای تغییر و برونرفت از آن فکری کنیم.
چرا در سخنرانی غوطهور میشویم؟
آموزش و سخنرانی میتواند حالت غوطهوری را در ما ایجاد کند. چنین شغلهایی هم مهارتهای بسیار بالایی میخواهد و هم چالشهای زیادی دارد.
در این حالت چون هم چالشهای زیادی هست و هم مهارتهای ما در طی آن بالا میرود، حالمان خوب میشود.
فایده دیگر مدرس شدن «اختیار» است. اجبار برای انجام هرکاری، ممکن است افراد را دچار زدگی کند؛ اما در شغلی که اختیار همهچیز در دست شماست، قطعاً حالتان بهتر است.
مثلاً میخواهید کتاب بنویسید، برخی مواقع زیاد کار کنید و برخی مواقع کم و درهرصورت این شمایید که برای شغلتان تصمیم میگیرید.
لذت تجربههای تازه و جدید، از دیگر حسهای خوشایندی است که در تدریس و آموزش و سخنرانی میتوانید تجربه کنید.
وقتی روی قلههای زندگی، پرچم خود را نصب میکنید…!
تصور کنید کسبوکار و شغلهای خودتان، یک کوه است. به نظر شما چقدر لذتبخش است که این کوه را تا قله بالا برویم تا بتوانیم پرچم خود را آن بالای بالا نصب کنیم؟
به نظر شما چه حسی دارد وقتی میبینیم در بلندترین نقطه این قله، این پرچم شماست که تکان میخورد؟
به نظر شما دیگر با چهکارهایی میتوانیم تأثیر زیادی از خودمان در جامعه و میان نسلهای کنونی و بعدیمان بر جا بگذاریم؟ به دنبال آموزش بروید و یک آموزشدهنده شوید!