چگونه عاشق کارمان شویم؟ (ایجاد علاقه به شغل)
به نظر شما چرا برخی از ما از شغلمان تنفر داریم و از آن لذت نمیبریم؟ چگونه عاشق کارمان شویم؟ چگونه میتوانیم ایجاد علاقه به شغل کنیم؟
آیا تنفری که از شغلمان احساس میکنیم، ناشی از روابط بی کیفیت و سطح پایین با همکارانمان است یا اصلاً کاری که میکنیم را دوست نداری؟
عامل اصلی بیزاری از کار چیست؟
واقعیت این است که «یافتن علت دقیق تنفر از کار» به ما کمک میکند تا در صورت امکان این بیزاری را برطرف کنیم و در نتیجه ایجاد علاقه به شغل کنیم.
دستکم در صورتی که ناچاریم در همان شغل بمانیم، آن را قابل تحمل تر و لذت بخش تر کنیم.
تحقیقات چه میگویند؟
در رابطه با رضایت شغلی، تحقیقات علمی نشان میدهد سطح رضایت شغلی به طور کلی رو به کاهش است. مردم آمریکا به طور کلی از شغلهایشان «نسبتاً راضی» و نه «بسیار راضی» هستند.
در ایران سطح رضایت از شغل با شاخصهایی نظیر درآمد، سختی کار و سایر شاخصها، نشان از رضایت قلبی شغلی در بازهای بین 17 تا 30 درصد است. (به نقل از همشهری آنلاین و باشگاه خبرنگاران جوان)؛ یعنی اغلب افراد شاغل در ایران که حدود 30 میلیون نفر هستند، از شغلشان رضایت قلبی ندارند و خوشحال نیستند.
برای اینکه علت عدم رضایت از شغل در خود را ریشه یابی کنید، به شما توصیه میکنم به 3 سوالی که در اینجا مطرح میشود پاسخ دهید تا بفهمید چرا از شغلتان متنفرید و چطور به شغلتان علاقه مند شوید:
سؤال اول: آیا تنها بر چیزهای منفی تمرکز دارید؟
هر شغلی بدیها و خوبیهایی دارد. تمرکز صرف بر روی موضوعات منفی، به تدریج باعث «تنفر از شغل» میشود.
وقتی به زندگی کارآفرینان موفق نگاهی میاندازیم، اشتیاق بالای آنها را در شغلهایشان میبینیم. اگر کمی دقیقتر شویم، میبینیم که آنها چگونه بر نقاط مثبت و قابلبهبود کارشان توجه میکردهاند و به جای منفی بافی، مثبت فکر میکردهاند.
آنها به جای اخبار گوش دادن و توجه به چیزهای منفی زندگی، تنها و تنها بر روی کارشان، پیشرفت شغلیشان و بهبود روابطشان با دیگران تمرکز میکردهاند.
وقتی دستاوردها و احساسات دیگران را میبینیم، آن دستاوردها و احساسات را بلافاصله با زندگی خودمان مقایسه میکنیم. وقتی فردی را میبینیم که به تعطیلات رفته، ماشین و امکانات جدیدی خریده یا تشکیل خانواده داده، ممکن است احساس نارضایتی کنیم.
در هر صورت اگر میخواهیم به کارمان علاقهمند شویم، باید بر چیزهایی تمرکز کنیم که به آنها علاقه داریم و برایمان خوشایند هستند و بپذیریم که هرکاری سخیهای خودش را هم دارد.
توصیه ما به شما برای مثبت اندیشی و رهایی از منفی بافی مطالعه این مقالات مفید است:
چگونه افکار مثبت را جایگزین افکار منفی کنیم؟
9 عادت ساده برای خوش بینی و مثبت ماندن در زندگی
چطور بفهمیم که در شغلمان منفی باف هستیم و به ویژگیهای منفی آن فکر میکنیم؟
اگر سؤالات زیر و یا سؤالاتی نظیر آن به ذهنتان میرسد، یعنی شما دچار منفی بافی و در شغل هستید:
- آیا واقعاً باید این کارهای مزخرف را انجام بدهم؟
- چرا در این شغل ماندهام؟
- چرا در شغلم پیشرفت نمیکنم و درجا میزنم؟
- چرا بدترین افراد، ترقی میکنند و ترفیع میگیرند؟
معمولاً پاسخ این پرسشها این است که «ما در یک دور باطل گیر افتادهایم و چون احساس میکنیم به شکلی گرفتار شدهایم و گیر کردهایم، مجبور هستیم که به کار کردن در این شغل ادامه دهیم.»
حالا چرا باید بر ویژگیهای مثبت شغلمان تمرکز کنیم؟
تمرکز بر ویژگیهای مثبت باعث میشود به یاد بیاوریم که چرا اصلاً به سوی این شغل آمدهایم و انتخابش کردهایم.
اگر دلیل انتخاب شغل کنونیمان صرفاً 10 درصد زیادتر بودن حقوق بوده، پس این را باید در شرایط سخت به خود یادآوری کنیم چون یک نکته مثبت است.
باید بگردیم به دنبال ویژگیهای مثبت دیگر مثل نزدیکی به محل زندگی، شاد بودن محیط کار و غیره.
سؤال دوم: آیا از کارفرمای بی تفاوت خودمان ناراضی هستیم؟
کار کردن برای مدیرانی که نه پیشرفت ما را میبینند نه انگیزهها و اشتیاق ما را، نقشی مهم در عدم رضایت شغلی ما دارد و ایجاد علاقه به شغل را در ما کم میکند.
نتایج مطالعات نشان میدهد بیش از 90 درصد کارکنان تمایل دارند برای کارفرمایی دلسوز و همدل کار کنند و این ویژگی حتی از میزان حقوق برایشان مهمتر است.
چطور همدلی ایجاد کنیم؟
همدلی یعنی توانایی مدیر برای درک احساسات کارکنان خود و شریک شدن در آن احساسات.
همدلی یکی از نیازهای اساسی هرکسی است؛ بنابراین یک راه دیگر برای ایجاد رضایت شغلی و ایجاد علاقه شغلی میتواند این باشد که با رئیس خود درباره رؤیاها، احساسات و آرزوهایتان گفتوگو کنید.
ما دوست داریم مورد توجه افراد بالادستی قرار بگیریم. حتی اگر نتواند در راستای رسیدن ما به آرزوهایمان کاری کند.
همین که بدانیم این رؤیاها برای او جذاب و با اهمیت است، به شدت بر میزان رضایت شغلیمان تأثیر مثبت دارد.
موسسه نظرسنجی گالوپ در یک بررسی نشان داد که بیش از 35 درصد کارکنان اگر بتوانند در شغل جدیدی بهصورت پارهوقت و دورکاری مشغول به کار شوند، شغل فعلی خود را رها میکنند. البته که تمایل به دورکاری علل متعددی دارد اما یکی از دقیقترین علتها برای چنین وضعیتی میتواند همین عدم رضایت از نوع برخورد مدیران باشد.
همدلی به کارکنان حس ارزشمند بودن و مهم بودن میدهد. وقتی نگرانیها یا مشکلات خود را بیان میکنیم و فردی (به ویژه فردی که دست بالا را دارد) علاقهمند است که در برطرف کردن آنها به ما کمک کند، احساس خوبی پیدا میکنیم.
یادمان باشد، نتیجه نهایی همیشه مهم نیست. هم که فقط بدانیم کسی هست که به ما اهمیت میدهد و حال ما را میپرسد، ارزش زیادی دارد.
احساس ارزشمند بودن و اهمیت داشتن مسئله مهمی است که موجب میشود از کار خود لذت ببریم و ایجاد علاقه به شغل میکند.
اگر همدلی در کار نبود باید چه کار کنیم؟
اگر در محیط و شرایطی کار میکنید که در آن همدلی مدیران وجود ندارد، پس خودتان دست به کار شوید.
در کمک به دیگران داوطلب باشید.
کمک به دیگران راه بسیار خوبی برای جلوگیری از تنفر از کار است و منجر به رضایت شغلی بیشتر کارکنان میشود. اگر برای مشارکت در طرحهایی که در سازمان اجرا میشود داوطلب شویم، میتوانیم با همکارانمان ارتباط بهتری برقرار کنیم. این روابط میتواند کاری کند که ایجاد علاقه به شغل بیشتر شود.
حال اگر در شرکت و محل کارتان هیچ فرصتی برای انجام کارهای داوطلبانه نمیبینید، پس وقت آن است که خودتان چنین فرصتی را ایجاد کنید.
به این ترتیب علاوه بر اینکه در پروژهای که نسبت به آن اشتیاق بالایی دارید پیش قدم میشوید، فرصت بسیار خوبی به دست میآورید که تواناییهای رهبری خود را به مدیرانتان نشان دهید.
سؤال سوم: آیا کاری که انجام میدهیم چیزی نیست که واقعاً به آن علاقه داریم؟
تغییر جمله «از شغلم متنفرم» به جمله «عاشق کارم هستم» بر این محور استوار است که کارهایی را انجام دهیم که به آنها علاقه داریم و زیاد مجبور نباشیم کارهایی را انجام بدهیم که از انجام آنها متنفر هستیم.
البته فهمیدن اینکه چه چیزی دوست داریم، کار آسانی نیست.
وقتی کودکی و نوجوانی را سپری کردیم و فردی بزرگسال شدیم، فهمیدیم که باید همه تصمیمهایمان بر این اساس باشد که فردی بالغ و مسئول هستیم. گرچه این مسئله برای بسیاری از مردم خوب است،
ولی در نهایت این همان چیزی است که موجب میشود بسیاری از مردم از کار کردن متنفر شوند.
لیستی از ویژگیهای مشترک بین شغل کنونی و شغل رؤیاییتان تهیه کنید
اگر میخواهیم نتایجی که گفتیم را تغییر دهیم، باید برایش وقت بگذاریم و در مورد شغلی که همیشه عاشقش هستیم فکر کنیم. تا جایی که میتوانید ویژگیهای شغل رؤیاییتان را بنویسید.
این ویژگیها میتواند هر چیزی باشد؛
موقعیت محل کار، میزان حقوق، وظایف و یا حتی نوع تأثیرگذاری آن بر مردم.
بعد نوبت این است که لیستی از تمام ویژگیهایی را که بین شغل فعلی و شغل رؤیاییتان مشترکاند تهیه کنید.
شاید فکر کنید انجام این کار خیلی سخت است؛ اما با تهیه این فهرست میفهمید که شغل فعلی شما ویژگیهای مشترک زیادی با شغل رؤیاییتان دارد.
آنگاه به این فکر خواهید کرد که چطور میتوانید شغل فعلیتان را به شغل رؤیاییتان پیوند بزنید یا دستکم کارهای بیشتری را که به آنها علاقه دارید انجام بدهید.
این کارها میتواند شامل هر چیزی باشد:
- وارد گروههای دیگر شدن
- تغییر بخش و قسمت و یا ادارهای که در آن کار میکنیم
- تغییر تمرکزمان در نقش و مسئولیتی که بر عهده ماست
- و غیره…
فرض کنید اگر کارهایی که در شغل کنونیتان میکنید شامل تعامل با مشتری (60 درصد) و کارهای اداری (40 درصد) است.
اما شما اصلاً تمایلی به تعامل با مشتری ندارید.
باید بگردیم و ببینیم میتوانیم این نسبت را برعکس کنیم (40 درصد تعامل و 60 درصد کار اداری) یا نه.
با کمک سرپرست یا شبکه ارتباطی خود، نقش خود را در سازمان ارتقا دهید.
در کتاب «قله» از اندرس اریکسن و ترجمه «پیام بهرام پور»، از تحقیقات شگفت انگیز پیرامون موفقیت و تخصص در هر کاری، رمزگشایی شده است:
بسیار حیاتی است که درباره شغل رؤیاییتان با سرپرست خود صحبت کنید و میتواند به شما در رسیدن به رؤیاهایتان کمک کند یا خیر.
اگر متوجه شدید که برای قبول برخی از مسئولیتها شایستگی ندارید، برنامهای بریزید که با استفاده از آن بتوانید در این مسیر پیشرفت کنید.
اگر احساس میکنید مدیرتان بهترین فردی نیست که بتواند در رشد مهارتها و تواناییهایتان به شما کمک کند، سراغ فرد دیگری بروید.
این فرد میتواند دوستتان یا همکارتان باشد یا دوستی قدیمی در شرکت قبلی شما باشد.
سخن نهایی
هدف از این نوشته این بود که تلاش کنید شغل فعلی خود را به شغل رؤیایی خود تبدیل کنید تا بتوانید از کار کردن دوباره لذت ببرید. در حالی که این کار ممکن است یک شبه انجام نشود، با عمل به این تغییرات کوچک در طرز تفکر و عمل، احساس تنفر از کار را با ایجاد علاقه به شغل جا به جا کنید…
چرا باید مهارت های فروش را همه یاد بگیرند؟
میخواهم در انتهای این مقاله، یک کارگاه جذاب، مهم و ارزشمند را به شما معرفی کنم:
کارگاه مشتری مداری و فروش
- اگر کارمند بانک هستید،
- اگر فروشنده هستید،
- اگر شغل آزاد دارید،
- اگر نظامی هستید،
- اگر پزشک و پرستار هستید،
- اگر معلم هستید،
- و هر شغل دیگری که دارید، فرقی ندارد. مهم است که «فروش و مشتری مداری» را یاد بگیریم…
چرا ؟ چون همه ما فروشنده ایم!
هرکدام از ما داریم در ازای دریافت پول چیزی را میفروشیم. یکی اجناسش را، یکی انرژی اش را و دیگری وقتش را…
حتی اگر کارمند باشید، شما دارید به ازای فروش «وقت ارزشمندتان» پول دریافت می کنید. پس این گزاره که «فقط فروشنده ها باید فروش را یاد بگیرند» غلط است.
روی لینک بالا (کارگاه مشتری مداری و فروش) کلیک کنید و اطلاعات کاملی راجع به این کارگاه به دست آورید.
تا ظرفیت تکمیل نشده است، اقدام کنید…
جوووووون