آیا راحت نشسته‌اید؟

سرفصل های مهم این مقاله:

آیا می‌دانید همین حالا حالت صورت‌تان چطور است؟ آیا می‌دانید چگونه نشسته یا ایستاده‌اید؟ یا می‌دانید چه کسی یا چه چیزی در اطراف‌تان هست؟

شاید نه، مگراینکه الان که پرسیدم، مغزتان درگیر این سؤالات شده است و کمی آنها را چک کند یا نگاهی به دور و برتان انداخته باشد.

بسیاری از افراد به این موضوع بی‌توجه هستند و بیشتر وقت‌ها نمی‌دانند بدن‌شان درحال انجام چه کاری است.

اگر یکی از این افراد هستید، پس نمی‌دانید زبان بدن‌تان چه چیزهایی را درباره وضعیت روحی، احساسات و نظرات‌تانبه دیگران می‌گوید.

این حرکات، سیگنال‌ها و ژست‌های بدن اشکالی از ارتباط غیرکلامی هستند که به‌طور متداول به آنها زبان بدن می‌گوییم.

در تجارت و کار، آگاهی‌داشتن و درک این موضوع می‌تواند به‌شکلی چشمگیر شناخت دیگران را از شما تغییر دهد و در نهایت، به نتیجه موردنظر و دلخواه‌تان برسید.

 

زبان بدن و ناآگاهی

زبان بدن همیشه و همه‌جا وجود دارد و روی همۀ ما، در تعاملات‌مان با خانواده، دوستان، همکلاسی‌ها، کارکنان مغازه‌ها و رستوران‌ها، و مأموران دولتی مثل پلیس و مأمور کنترل ترافیک، اثر می‌گذارد. همۀ این افراد برای ‌ما پیام‌هایی بی‌صدا می‌فرستند و چیزهایی را درباره خودشان، شغل یا احساس‌شان به ما می‌گویند.

مطمئنم دربارۀ همه کسانی‌که در بخشی از زندگی‌تان با آنها ارتباط داشتید، مشخصۀ خاصی را به‌یاد دارید. معلم خاصی که یک‌بار از پشت خواروبارفروشی روی پنجه‌ ایستادید و دزدکی به او نگاه کرده و دیدید خنده‌دار راه می‌رود. دوستی از دوران نوجوانی که همیشه دستانش را توی آستینش فرومی‌کشید یا زنی با صورت قرمز که در جلسات خودکارش را می‌کوبید و اعلام می‌کرد دیگر اجازه حرف‌زدن ندارید.

چه این مشخصه‌ها را دوست داشته باشیم، چه نه، با همۀ این پیام‌های غیرکلامی ارتباط برقرار کرده‌ایم. گاهی آگاهانه و از سر کنجکاوی دربارهاین پیام‌ها فکر می‌کنیم، گاهی هم نه، اما چون همیشه از وجود این پیام‌ها آگاه نیستیم، نمی‌توان گفت روی زندگی ما تأثیر نمی‌گذارند.

برای یک لحظه به قدرت و وضعیت فکر کنید. به سفارتی خارجی در یکی از مناطق وارد می‌شوید (اگر هم تا حالا پای‌تان را به چنین جاهایی نگذاشته‌اید، شک ندارم که در فیلم‌های تلویزیونی دیده‌اید). با چه چیزی بلافاصله مواجه می‌شوید؟ معمولاً اولین چیزی را که می‌بینید، پرچم‌ها هستند. اگر چند پرچم هم نباشد، دست‌کم یک پرچم بزرگ می‌بینید که درست بالای سردرِ ورودی ساختمان نصب شده و سپس یک دوجین پرچم رنگ‌به‌رنگ را در اندازه‌های مختلف می‌بینید که در محل خاصی گذاشته شده‌اند. اغلب تابلویی از مناظر کشوری را مثلاً از منطقه‌ای بسیار دیدنی روی دیوار می‌بینید. افرادی در یونیفرم‌های نظامی یا کارکنان امنیتی را هم در آنجا خواهید دید.

سپس، چیزهای دیگری به چشم‌تان می‌خورد، مثل در امنیتی، فضای پارکینگ خودرو برای بازدیدکنندگان و به‌خصوص افرادی که دراداراتکار می‌کنند و عناوین و نام‌های مربوطه‌شان پشت در اتاق کار آنها نصب شده و اگر دقیق‌تر نگاه کنید، می‌توانید نشان کوچکی را هم روی لباس‌شان ببینید.

همه کسانی‌که گفتیم، در آن محل چه می‌کنند؟

ساده است. همه کسانی‌که دیده‌اید، برای شما پیام‌های غیرکلامی می‌فرستند. بدون اینکه لازم باشد چیزی را بگویند یا بنویسند، با شما حرف می‌زنند:

«شما وارد منطقه رسمی اداری شده‌اید. خود را به‌خطر انداخته‌اید، چون مادامی‌که داخل این ساختمان هستید، می‌توانیم هرکاری را که دوست داریم، با شما بکنیم و خودتان این را می‌دانید. می‌توانیم برای ویزای شما تقاضای ضمانت‌نامه کنیم یا شما را به زندان بیندازیم. می‌توانیم با شما خیلی خوب رفتار کنیم و برای‌تان چای و بیسکوئیت بیاوریم. ما قدرت هر کاری را در این ساختمان داریم؛ چون بخشی از دولت هستیم.»

خب البته کمی اغراق کردم، اما می‌دانید واقعیت شبیه همین است.در سراسر زندگی با پیام‌های غیرکلامی روبه‌رو هستیم. این پیام‌ها را از افرادی دریافت می‌کنیم که آنها را ملاقات‌ کرده‌ایم؛ به‌ویژه کسانی‌که در نظرمان بسیار مهم هستند یا نقشی در زندگی ما دارند: والدین، پدربزرگ و مادربزرگ، خواهر و برادرها، فامیل، دوستان، معلمان، مربیان ورزشی، همسن و سال‌ها در دوران کودکی و نوجوانی، رهبران راهنما و غیره.

از معاشرت با افراد مختلف در زندگی، از شرایط و اتفاقات و در نتیجه، از تعاملاتی که برای ما پیش آمده است، چیزهای زیادی یاد می‌گیریم؛ گاهی به سطحی از آگاهی رسیده و گاهی کاملاً از شرایط بی‌اطلاع هستیم.

خب، حدس بزنید چه می‌شود؟

روابط غیرکلامی خودتان هم می‌تواند آگاهانه یا غیرآگاهانه باشد.

گاهی دقیقاً می‌دانید چه کارمی‌کنید و انتخابی آزاد دارید،گاهی هم هیچ سرنخی ندارید و حتی از نشانه‌هایی که برای دیگران می‌فرستید، اطلاع ندارید، اما صرفاً به این دلیل که از این نشانه‌ها آگاه نیستید، نمی‌توان گفت دیگران هم این نشانه‌ها را دریافت نمی‌کنند.

درواقع، آنچه با زبان بدن‌تان انجام می‌دهید، در بیشتر مواقع کاملاً ناآگاهانه است. تکان‌های ریز صورت یا همان میکروفلاش‌ها در کمتر از نیم‌ثانیه رخ می‌دهند، اما برای کسی‌که آنها را دیده و تشخیص می‌دهد، همین زمان هم کافی است.

امیدوارم با خواندن هر فصل، سعی کنید به دنیای اطراف خود توجه کنید. شروع به گلچین‌کردن پیام‌های غیرکلامی‌ای کنید که هر روز با آنها مواجه می‌شوید. متوجه خواهید شد ارتباط غیرکلامی فقط به حرکات فیزیکی بدن، ژست‌‌ها و نشانه‌ها محدود نمی‌شود و بیشتر از اینهاست.

زبان بدن دریافت می‌شود

متأسفانه عبارت زبان بدن برای همه روابط غیرکلامییک عبارت گمراه‌کننده است. مشکل این است که بیشتر افراد زبان بدن را فقط به حرکات فیزیکی بدن منحصرمی‌دانند.

تا حالا نشنیده‌اید کسی بگوید: «ارتباط غیرکلامی‌اش را دیدی؟» بلکه می‌گویند: «زبان بدنش را دیدی؟» از لحاظ مبنایی هر دوی این‌ها یک معنا دارند، اگرچه تعاریف‌شان محدودۀ خاص خود را دارد.

وقتی در روزنامه‌ای ملی داستان بزرگی را می‌بینید یا جایی مرجعی را برای زبان بدن یک فرد پیدا می‌کنید، آن را یادداشت کنید. اگر مستقیم هم نباشد، به‌طور غیرمستقیم می‌گوید: «آنها از کنار مأموران دادگاه رد شدند تا مجبور نباشند با هم چشم در چشم شوند.»

یا نوشته است: «پس از اکران فیلم جدیدش، با اعتمادبه‌نفس از میان جمعیت رد شد و برای آنها دست تکان داد و در همین حال لبخند به لب داشت.»

ارتباط غیرکلامی همانی است که اسمش نشان می‌دهد: یک پیام گفته‌نشده که معانی خاصی را در پس پرده دارد. با تقسیم‌بندی سیستماتیک این نوع پیام‌ها می‌توانید خواندن ذهن افراد و شرایط را به‌شکلی بهتر بیاموزید و نتایج را بهبود بخشیده و از توانایی خودتان برای کدگذاری روی چیزهایی که واقعاً وجود دارند، سود ببرید.

مطالب محبوب سایت:

دیدگاه‌ خود را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *

اسکرول به بالا